پلیس انگلیس خیلی نقل دارد، اولاً مردمان قدبلند قوی هیکل و پرقوت، هر یک پهلوانی هستند، همه یکقَد و باشکوه . . . مواجب آنها هم زیاد است، مثلا نفری پانصد تومان که دیگر آسوده هستند و کاری جز عمل انتظام ندارند، لباس آنها ماهوت سورمهای خوب . . . شنل به جهت باران تا نصف تنه آنها را میگیرد . . .
تسلط آنها هم به رعیت زیاد است . . . عدد آنها زیاد نیست، مثلا در بیرمنگام پانصد هزار جمعیت هست سیصدنفر پلیس دارد و منظم است، یک نفر پلیس جمعیت را مثل جوجه بغل میکند رد میکند و نافذالحکم است، حقیقت خیلی نقل دارد . . .
امروز باید برویم به منچستر . . . سوار کشتی شدیم، کشتی بخاری بزرگ حاضر کرده بودند . . . از عرشه تا سفلای کشتی به یک طالارچه رفتیم که میزی گذاشته بودند. همه قسم میوه در آن میز بود از گرمسیرات افریق و غیره آورده بودند، خربزه، طالبی، عناس [آناناس]، چلیک [توت فرنگی]، پال که موز میگویند و در اینجاها بسیار است؛ شبیه است به بامیه اما قدری بزرگتر و زردرنگ، پوست او را که میکنند مغز سفیدرنگ نرمی دارد خوشمزه و معطر است؛ موز به وضع خوشه است، پنجتا دهتا به هم متصل است؛ اما چون خیلی باید حرارت داشته باشد ما نخوردیم . . .