به گزارش نقش فردا به نقل از اعتمادآنلاین، استون به یاد میآورد که در دهه ۱۹۸۰ وقتی که مبلها ارتفاع بسیار کمی داشتند و «اساساً روی زمین» بودند روی یکی از «آن مبلهای غولپیکر با ارتفاع کم» در دفتر آن مدیر نشسته در حالی که مرد در اتاق قدم میزده است. به گفته استون آن مدیر ابتدا از زیبایی او تمجید میکند و میگوید: «دهههاست هیچ بازیگری مثل تو نداشتهایم. همه درباره تو حرف میزنند و به تو نگاه میکنند.»
استون ادامه میدهد: «البته خیلی جوان بودم و با توجه به اینکه فرد خوشبرخوردی هستم وقتی مضطرب میشوم شروع به خندیدن میکنم. همزمان شروع کردم به خندیدن و گریه کردن و نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم، چون واکنشی عصبی بود. نمیتوانستم، و او هم نمیدانست چه کند.
استون میگوید اگرچه از عذرخواهی استقبال میکند، اما ترجیح میدهد کنار آزارگران سابق ننشیند: «هیچوقت کنار من ننشینید، چون اگر یک بار دیگر کنار من بنشینید، در مکانهای عمومی بلند میشوم و میگویم: «گفتم کنار من ننشین» بنابراین حرفم را باور کنید.»