اعتقاد بر این است که تنها ۶۹۱ گردشگر در سال ۲۰۲۱ میلادی از آن کشور بازدید کردهاند، اما این تعداد در سال ۲۰۲۳ به حدود ۵۲۰۰ نفر افزایش یافته است، زیرا طالبان در تلاش است تا گردشگران بیش تری را به افغانستان جذب کند.
چهل سال جنگ، گردشگران را از افغانستان دور نگه داشته است، اما پس از بازگشت طالبان به قدرت کاهش شدید خشونت رخ داده و این امر به طور فزایندهای گردشگرانی را جذب میکند که مناظر چشمگیر، تاریخ هزاران ساله و فرهنگ عمیقا ریشهدار مهماننوازی افغانها آنان را به سوی خود جذب میکند.
با این وجود، روزنامه “نیویورک تایمز” در ماه دسامبر گذشته گزارش داده بود که “محدودیتهای خفهکننده” علیه زنان افغان از سوی طالبان اساسا آنان را از زندگی عمومی حذف کرده است و مقامهای گردشگری در آن زمان گفته بودند که تنها درصد کمی از بازدیدکنندگان خارجی سفر کرده به افغانستان را زنان تشکیل میدهند.
با این وجود، افغانستان به آرامی در حال تبدیل شدن به مقصدی بعید برای مسافران شجاعی است که به دنبال یک شوک فرهنگی واقعی هستند و تورهای گردشگری کاملا زنانهای وجود دارد که توسط راهنمایان گردشگری زن مانند “زوئی استفنز” راهنمای بریتانیایی که برای شرکت جهانگردی Koryo Tours کار میکند، هدایت میشوند. برنامههای سفر او که با راهنماهای زن محلی کار میکند، جاذبههای کلیدی را با بازدید از مراکز زنان و کلاسهای آشپزی و گلدوزی از زنان محلی ترکیب میکند. اقامت در خانه در طول سفر آنان به افغانستان مجاز نیست و گردشگران تنها میتوانند در هتلهایی که توسط طالبان تایید شدهاند، اقامت داشته باشند.
استفنز میگوید که ایده پشت تور مخصوص زنان آن است که بازدیدکنندگان بتوانند درباره زندگی زنان افغان در متن جامعه آن کشور بیاموزند. مردان اجازه حضور در آن تورهای گردشگری را ندارند. در مرحله فعلی گروههای گردشگری زنانه، کوچک هستند و گروههایی بین سه تا هشت زن را شامل میشوند، اما آن شرکت گردشگری امیدوار است شبکهای از راهنمایان زن را در سراسر افغانستان ایجاد کند.
پلیس اخلاق طالبان
البته هنوز مسائل اخلاقی و ایمنی وجود دارد. برای برخی از بازدیدکنندگان بالقوه، ایده گذراندن تعطیلات در افغانستان به دلیل رفتار طالبان با زنان کماکان چنین سفری را از نظر اخلاقی نفرتانگیز میدانند. دختران افغان از آموزش فراتر از سطح ابتدایی منع شدهاند، دولت طالبان تعیین میکند که زنان در ملاء عام چه لباسی میتوانند بپوشند، کجا میتوانند بروند، با چه کسی میتوانند بروند، و فقط تعداد بسیار محدودی از حرفهها مانند معلمی و قالیبافی برای آنان مجاز شناخته شدهاند.
استفنز میگوید که “پلیس اخلاق” یک شاخه اجرای قانون طالبان است که قوانین “حیا” و “عفت” را اعمال میکند. او میگوید: “شما باید مراقب حضور ماموران آن پلیس باشید. گاهی اوقات آنان قوانین مربوط به محدودیتهای وضع شده برای زنان را مودبانه اجرا میکنند، بنابراین اگر زنی در پارکی باشد که ورود به آن ممنوع است، ممکن است به سمت شما بیایند و مودبانه از شما بخواهند که آنجا را ترک کنید”.
او میافزاید: “با این وجود، نکته اصلی مقوله “حیا” است نه فقط در پوشش، بلکه در رفتار نیز صدق میکند. من آواز خواندن و رقصیدن را به گردشگرانی که به افغانستان سفر کردهاند توصیه نمیکنم”. زویی به هیچ یک از اعضای گروهش اجازه نمیدهد به تنهایی قدم بزنند و برای جلوگیری از توجه ناخواسته سایرین از آنان میخواهد به هنجارهای فرهنگی طالبان پایبند باشند.
او با بازگو کردن تجربیات دست اول خود در مواجهه با “پلیس اخلاق” میگوید: “بزرگترین قانون مربوط به نحوه پوشش شماست. من همیشه به جای آن که از بقیه متمایز شوم و هنجارهای فرهنگی را به چالش بکشم، به آن هنجارها احترام میگذارم و سعی میکنم با آن سازگار شوم. این به معنای پوشیدن لباس تا مچ دست و پا و پوشاندن همیشگی موهایم در افغانستان است”.
او میافزاید: “یکی از وزرای طالبان میخواست ما را جلوی دوربین ببرد و فیلم بسازیم، ویدئوهای تبلیغاتی واقعی. آنان به شدت طرفدار گردشگری هستند”.
خیابانها چقدر تمیز هستند!
“کری” تهیهکننده رسانهای اهل لندن به تنهایی به مدت ده روز به افغانستان سفر کرد و یک راهنمای تور مرد نیز او را همراهی میکرد. “کری” در سفری به پاکستان، با یک راهنمای تور آشنا شد. آن راهنما او را به بازدید از افغانستان تشویق کرد و اصرار داشت که این سفر “او را شگفتزده خواهد کرد”. با این وجود، دو سال به طول انجامید تا او حتی به چنین سفری فکر کند، زیرا نمیخواست با سفرش از رژیم جنجالی طالبان حمایت کند. او در نهایت تصمیم گرفت که میخواهد خودش ببیند زندگی محلی مردم افغانستان چگونه است. بعد از تحقیقات گسترده، او یک راهنمای محلی پیدا کرد. “کری” با آن راهنما احساس راحتی کرد. او به “کری” در رزرواسیون برای سفر کمک کرد و از طریق فیستایم به پرسش هایش پاسخ میداد.
“کری” به روزنامه بریتانیایی “سان” میگوید: “او به من گفت: “باید بیایی، شگفتزده میشوی، این چیزی نیست که فکر میکنی”. من گفتم: “به هیچ وجه، مطلقا نه. احساس میکردم اگر بروم، از چیزی حمایت میکنم که با آن موافق نیستم”.
با این وجود، “کری” در نهایت به افغانستان سفر کرد. او میافزاید: “اولین چیزی که توجهم را جلب کرد این بود که خیابانها چقدر تمیز بودند. همه چیز بسیار ساکت و آرام بود. تصور میکردید که فضا حال و هوای وقوع قتل عام را دارد، اما این طور نبود. پیش از سفر زمان زیادی را برای ارزیابی وضعیت انجام دادم، اما بعد فکر کردم شاید اگر بروم، شاید بتوانم ببینم زندگی محلی چگونه است و بتوانم در رسانههای اجتماعی در مورد آن صحبت کنم. این یک ریسک بود، اما احساس کردم به اندازه کافی تحقیق کردهام”.
“کری” فقط برای آن که سایر اعضای خانوادهاش را نترساند، در مورد این سفر با شوهر و پسران دوقلوی ۱۶ سالهاش صحبت کرده بود. هزینه پرواز برگشت به افغانستان برای او کمی بیش از ۱۱۰۰ پوند بود و او دو روز در دبی توقف کرد تا ویزای خود را که حدود ۲۲۰ پوند هزینه داشت، دریافت کند. در تاریخ ۲ مه سال گذشته، او وقتی در فرودگاه بینالمللی کابل فرود آمد، از استقبال همراه با لبخند از خود در فرودگاه شگفتزده شد. او میگوید: “مردم افغانستان بسیار مهربان، شیرین و خجالتی هستند. فورا متوجه میشوید که هیچ زنی در خیابانها نیست”. او در طول اقامتش در کابل از زیارتگاههای خیرهکننده بازدید کرد.
کری میافزاید: “متوجه شدم که مردان آنجا از حضور من کنجکاو شده بودند، اما از من فاصله میگرفتند. یک مرد جوان به سمت من آمد و گفت: “دیدن شما اینجا شگفتانگیز است” و ما گپ زدیم. او به من گفت: “میتوانم با شما عکس بگیرم”؟ ناگهان یکی از اعضای طالبان به سمت ما آمد و او را از پشت سر هل داد. من حدس میزنم که عکسش را پاک کرده باشد و باید امیدوار باشیم که اتفاق دیگری برای آن مرد جوان نیفتاده باشد”.
بازرسیهای امنیتی شما را عصبی میکند
به دلیل وجود ایستهای بازرسی و گشتهای طالبان، کری از قدم گذاشتن در مکانی با چنین کنترل سخت گیرانه دولتی عصبی بود. او میگوید: “آنجا اوضاع خیلی جدیتر به نظر میرسید”. سگهای ردیاب و نگهبانان مسلح طالبان در فرودگاه صف کشیده بودند و کری با بازرسیهای امنیتی تشدید شده برای گردشگران مواجه شد، که منجر به پنج بار بازرسی کیفش شد. او میترسید یکی از دوربینهایش با اسلحه اشتباه گرفته شود، اما این باعث وحشت او نشد.
مردان موتورسوار طالبان گردشگران را تعقیب میکنند
در قندهار، راهنمای تور “کری” او را برای یک روز در شهر پر جنب و جوش به بازدید از مساجد زیبا و بناهای تاریخی مانند زیارتگاه “خرقه شریفه” برد، جایی که گفته میشود خرقه پیامبر اسلام را در خود جای داده است. در طول سفر شش ساعته، راهنمای تور خودرو را پارک کرد تا “کری” بتواند از تماشای زیارتگاههای تاریخی لذت ببرد.
او تمام مدت توسط مردی موتورسوار تعقیب میشد. “کری” حدس میزد آن مرد عضو طالبان و مرتبط با وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان است و به او دستور داده شده بود که وی را تحت نظر داشته باشد. کری میگوید: “او همیشه کمی از ما فاصله داشت، اما همیشه آنجا بود. هر بار که به زیارتگاهی میرفتیم، او حدود ۳ یا ۶ متر دورتر آنجا بود. اگر سرم را برمیگرداندم، باز میگشت و وانمود میکرد که به مسجد نگاه میکند. بدیهی است که او فرض میکرد من نسبت به این موضوع بی توجه هستم. او بقیه روز ما را دنبال کرد و سپس رفت. من ترجیح میدادم طالبان بدانند که کجا هستم، زیرا آنان میتوانستند ببینند که من هیچ کار خطرناکی انجام نمیدهم”.
چگونه میتوان ۲۸۰۰ دختر افغان را بدون آن که طالبان متوجه شوند، آموزش داد؟
“پرستو حکیم” دو سال پیش پس از یک سوء قصد به فرانسه گریخت و اکنون ۳۵ مدرسه مخفی را از طریق واتساپ و گوگل میت اداره میکند. در حالی که اکثر مدارس در کشورهای مختلف جهان واکنش خود را به آتشسوزی یا سایر موارد اضطراری تمرین میکنند، مدارس دخترانه در افغانستان یک تمرین منحصربهفرد را انجام میدهند “اگر طالبان وارد کلاس درس شما شوند چه باید کرد”؟
هشدار “پرستو حکیم” که شبکهای از ۳۵ مدرسه را در سراسر افغانستان اداره میکند به دانش آموزان دختر افغان این است:”روی کتابهایتان بنشینید، ساکت باشید، به سمت پایین نگاه کنید، حتی اگر با شما صحبت کردند شما صحبت نکنید”.
این توصیهها بدان خاطر هستند که آن مدارس کلاسهای درس مخفی هستند. دبیرستانهای دخترانه توسط طالبان که از چهار سال پیش قدرت را در افغانستان بار دیگر به دست گرفتهاند، ممنوع شدهاند. آن دانشآموزان صرفا به خاطر تمایل به یادگیری، خطر زندان یا مجازاتهای بدتر از آن را به جان میخرند. با این وجود، علیرغم این خطرات، تعداد فزایندهای از دختران افغان با جسارت کتابهای درسی خود را دوباره باز میکنند و مصمم هستند که آموزش ببینند، حتی اگر گمان کنند که جهان از وضعیت اسفناک شان بیخبر مانده است.
حکیم، ۲۷ ساله، دو سال پیش برای امنیت جانی خود از افغانستان فرار کرد. امروز او در پاریس در یک استودیوی کوچک مملو از گُل زندگی میکند. طالبان دختران را در خیابانهای کابل به دلیل نداشتن همراه مرد بازداشت میکنند و به کسانی که بدحجاب هستند شوک الکتریکی وارد میکنند.
“حکیم” به روزنامه “تایمز” میگوید: “دختران افغان مجبور هستند هر روز با مشکلاتی مواجه شوند که برای دیگر نقاط جهان در سال ۲۰۲۵ میلادی عجیب به نظر میرسند”. مدارس مخفی او که در ۱۶ منطقه افغانستان پراکنده شدهاند، به ۲۸۰۰ دختر عمدتا در فاصله سنی ۱۱ تا ۱۸ سال آموزش میدهند. او میگوید: “من یک تیم عالی در کابل دارم”.
او توضیح میدهد که چگونه این عملیات را از راه دور مدیریت میکند. آنان از گوگل میت و واتسآپ استفاده میکنند و او به طور مستقیم با معلمان مدارس در تماس است که به نوبه خود توسط رهبران سازمان به طور روزانه نظارت میشوند تا از برگزاری کلاسها و حفظ استانداردها اطمینان حاصل شود.
دختران افغان از ممنوعیتهای طالبان سرپیچی میکنند و در مدارس مخفی در کابل درس میخوانند. حکیم حتی پس از چهار سال هنوز کاملا باور نمیکند که مجبور به انجام این کار است. او میگوید: “در تاریخ ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ میلادی من نه تنها شغلم، دوستانم، آزادی اندکم و رویاهایم را از دست دادم، بلکه آیندهام را نیز از دست دادم”. او از طریق هدایت مدارس مخفی کورسوی امیدی برای بسیاری از دختران و زنان جوان دیگر افغان ایجاد کرده است.
دانشآموزان دختر یادگیری را تنها شکل مقاومت خود در برابر رژیمی میدانند که با آنان رفتاری غیر انسانی دارد
“حکیم” پیش از این برای دولت “اشرف غنی” جانشین “کرزی” به عنوان مشاور آموزشی کار میکرد. سپس زمانی که طالبان بار دیگر قدرت را در افغانستان به دست گرفتند، غنی به همراه همسر و وزرایش سوار بالگرد شد و فرار کرد. هزاران افغان به فرودگاه کابل یورش بردند و سعی کردند از آنجا خارج شوند. با این وجود، برخلاف اکثر دوستان زن تحصیلکرده “حکیم” او در کابل باقی ماند. مادر “حکیم” درباره دهه ۱۹۹۰ میلادی و مدارس مخفی در دوران رژیم سابق طالبان به او گفته بود. او تصمیم گرفت خودش یکی از آن مدارس را افتتاح کند.
“حکیم” به خبرنگار “تایمز” میگوید: “اگر طالبان یک مدرسه را تعطیل کنند ما ده مدرسه افتتاح میکنیم، اگر ده مدرسه را تعطیل کنند، ما صد مدرسه افتتاح میکنیم”.
در ابتدا ترغیب دختران برای رفتن به مدارس مخفی دشوار بود. اکثر آنان ترسیده بودند. بسیاری نیز احساس میکردند که راهاندازی مدارس مخفی به معنای پذیرفتن آن است که طالبان هرگز مدارس دخترانه را باز نخواهند گرداند. این وضعیت در مارس ۲۰۲۲ میلادی تغییر کرد، زمانی که طالبان اعلام کردند که مدارس بازگشایی میشوند و دختران با هیجان زیادی به آنجا مراجعه کردند، اما طالبان پس از گذشت یک ساعت مدارس را تعطیل کرده و دختران به خانههایشان فرستادند. “حکیم” میگوید: “این خیلی تکاندهنده بود. پس از آن، آنان میدانستند که دشمنی دارند و اگر نمیخواستند از تحصیل دست بکشند، باید میجنگیدند”.
او میافزاید: “این خیلی خطرناک است، اما ما سعی میکنیم همان بازیای را انجام دهیم که طالبان انجام میدهند. وقتی آنان دروغ میگویند تا دختران را از تحصیل محروم کنند، ما دروغ میگوییم تا آن آموزش را به آنان ارائه دهیم”.
آن مدارس ضمن آموزش علوم و همه چیز از صحبت درباره باب دیلن گرفته تا ماندلا، به دختران افغان خیاطی و صنایع دستی نیز آموزش میدهند تا بتوانند کتابهای خود را زیر وسایل خیاطی پنهان کنند، و از گردهماییهای مخفی نویسندگان زن در دوران رژیم اول طالبان که تحت پوشش آموزشگاه خیاطی “سوزن طلایی” تشکیل جلسه میدادند، الهام میگیرند.
موسساتی برای حمایت از آموزش دختران افغان
موسسه خیریه “حکیم” با عنوان اختصاری SRAK تنها برنامه برای آموزش دختران نیست. صندوق “ملاله” نیز از چنین مدارسی حمایت میکند و موسساتی دیگر نیز در حال سازماندهی آموزش آنلاین و توزیع لپتاپ هستند، اما این اقدامات محدود بودهاند. یک ایستگاه رادیویی به نام رادیو “بیگم” برای زنان و توسط زنان، در ماه فوریه توسط طالبان تعطیل شد، اما اکنون پخش برنامههای خود را از پاریس از سر گرفته است.
“یونیسف” بسیاری از این برنامهها را تامین مالی کرده است، اما قطع بودجه از سوی بریتانیا، فرانسه و آلمان و به ویژه دولت فعلی ایالات متحده، امیدها را برای گسترش برنامههای مدارس مخفی به منظور فراهم ساختن امکان دسترسی صدها هزار دختر دیگر به آموزش از بین برده است.
برای مقابله با آموزش دختران یکی از تاکتیکهای طالبان آن بوده که برادران دختران را به همراه آنان بازداشت کرده و سپس آنان را در اتاق کناری شکنجه میدهند تا دختران بتوانند صدای فریاد برادران شان را بشنوند و پسران دیگر اجازه ندهند خواهران شان به مدرسه بروند. با این وجود، این تاکتیک همواره آن گونه که طالبان خواستهاند تاثیر نداشته است. برای مثال، چند ماه پیش، یک زن باردار که در یک مدرسه مخفی تدریس میکرد، توسط طالبان دستگیر شد. چند روز بعد، طالبان شوهر آن زن را نیز دستگیر و به شدت شکنجه کردند. با این وجود، آن مرد قسم خورد که “من جلوی تدریس همسرم را نخواهم گرفت”.
“حکیم” پس از مجموعه اتفاقات نگرانکنندهای که روز به روز شدت میگرفت، افغانستان را ترک کرد. برای مثال، خودرویی که او و خواهرش در آن بودند، درست پس از پیاده شدن شان منفجر شد. سپس او در حالی که با برادرش بیرون از خانه قدم میزدند، توسط افراد مسلح طالبان تهدید شدند. تهدیدات بیپایانی از طریق تلفن و رسانههای اجتماعی برای او ارسال میشد. “حکیم” وقتی متوجه شد که جانش در خطر است، توانست به پاکستان برسد و فقط چند کتاب و لباس افغانی با خود برده بود. در نهایت، او به فرانسه تنها کشوری که هنوز ویزای بشردوستانه برای افغانها صادر میکند، سفر کرد.
او در آنجا ابتدا در یک مرکز پناهندگی شلوغ با حضور سوریها، عراقیها، کردها و دیگر افغانها اسکان داده شد. هجده نفر در یک راهرو با یک حمام مشترک بودند و او میگوید در آنجا گریه میکرد.
“حکیم” درباره شرایط زندگی اش در مرکز پناهجویان در فرانسه میگوید: “خیلی سخت بود. من فرانسوی صحبت نمیکردم و گاهی اوقات میخواستم خودم را در رود سن غرق کنم، چون از بیرون از افغانستان بودن احساس گناه میکردم. من خانوادهام را پشت سر گذاشته بودم و به خاطر خودم در خطر بودم. در ابتدا فکر میکردم که مدرسه دیگر برایم تمام شده است. با این وجود، مدتی گذشت و به شرایط فکر کردم. در آن زمان با خودم گفتم که تو نمیتوانی جراح یا دیپلمات باشی شغلهایی که همواره آرزوی شان را داشتم. یکی از دختران به نام “یلدا” با من تماس گرفت و التماس کرد که “تو نمیتوانی دست از کار بکشی، دخترها به تو نیاز دارند”.
سال گذشته پدر “حکیم” یک فرمانده نظامی سابق که در طول ۲۰ سال حضورشان در افغانستان با نیروهای بینالمللی کار میکرد، توسط طالبان بازداشت شد. از او در مورد فعالیتهایش بازجویی شد. خانواده “حکیم” تصمیم به فرار گرفتند، اما اکنون در پاکستان گیر افتادهاند و نمیتوانند به جای دیگری بروند و از استرداد احتمالی شان به افغانستان میترسند.
برای “حکیم” ویرانگرترین ضربه عدم اقدام سیاستمداران و دوستان خارجی دولت پیشین افغانستان بوده است. او میگوید: “پذیرفتن این که دنیا هیچ کاری نمیکند بسیار سخت است. عجیب است که فکر کنیم در دنیایی زندگی میکنیم که هیچ چیز قرار نیست تغییر کند. چگونه ممکن است با این همه قدرتی که این رهبران دارند، حتی نتوانند برای دختران افغان مدارسی را افتتاح کنند”؟ بزرگترین سوال برای دختران من این نیست که چرا طالبان این کار را میکنند، بلکه این است که چرا جهان، حتی بزرگترین گروههای فمینیستی، ساکت است و من نمیتوانم پاسخی برای آن پیدا کنم”.
بدتر شدن محدودیتها علیه زنان افغان همزمان با “عادی سازی خزنده” پذیرش طالبان از سوی کشورهای خارجی
وضعیت زنان افغان بدتر شده است. آنان از رفتن به پارکها، سالنهای ورزشی و سالنهای زیبایی منع شدهاند. سال گذشته طالبان قانون امر به معروف و نهی از منکر را تصویب کرد، قانونی که محدودیتهای بیشتری مانند عدم حضور در پشت پنجرهها یا صحبت کردن با صدای بلند را برای زنان اعمال میکرد. هفته گذشته یک روحانی طالبان اعلام کرد: “زنان حق ندارند با هر دو چشم به دیگران نگاه کنند”. در عین حال، نشانههایی از آن چه “ریچارد بنت” گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد حقوق بشر در افغانستان، آن را “عادیسازی خزنده” مینامد، وجود دارد. آلمان اخیرا دیپلماتهای طالبان را پذیرفته، همان طور که نروژ نیز آنان را پذیرفته است. نمایندگان طالبان به کنفرانسهای بینالمللی دعوت میشوند و ماه گذشته روسیه اولین کشوری بود که به طور رسمی آن رژیم را به رسمیت شناخت.
دوشنبه گذشته یک متخصص زنان و زایمان به نام “زیبا” ۲۸ ساله، در جلال آباد مرکز ولایت ننگرهار افغانستان به ضرب گلوله کشته شد. تنها جرم او درمان زنان بود. گزارشهای فزایندهای از تجاوز به زنان در بازداشتگاههای طالبان وجود دارد، در حالی که تعداد شلاق زدنهای عمومی مردان و زنان در افغانستان در طول سال گذشته افزایشی ۵۰ درصدی داشته و به بیش از ۵۰۰ مورد رسیده است.
حتی در میان طبقه متوسط تحصیلکرده افغان که شوهران را تنها راه محافظت از دختران خود در برابر طالبان میدانند نیز افزایش چشمگیری در ازدواجهای زودهنگام و اجباری مشاهده شده است. برخی از باهوشترین شاگردان “حکیم” به سادگی ناپدید شدهاند. کماکان افزایش زیادی در نرخ افسردگی در میان دختران نوجوان افغان و خودکشی آنان مشاهده شده است.
“حکیم” این انگیزه را درک میکند. او میگوید: “هر روز تصمیم به خودکشی را به تعویق میاندازم، چون دخترانم را دارم که در حال آموزش دیدن در مدارس هستند”.
منبع: تایمز، ویک، سان