۱ – در حمله اخیر، تعداد پرتابههای شلیک شده، کمتر از دفعه قبل بود، ولی به شهادت دهها فیلم منتشره و نیز گزارش رسانههای نزدیک به اسرائیل از جمله “صدای آمریکا”، تعداد اصابتها بیشتر از عملیات قبلی بود و اکثر موشکهای ایرانی توانستند به راحتی از سد گنبد آهنین بگذرند و به اهداف خود اصابت کنند.
این در حالی است که علاوه بر کمتر بودن تعداد موشک ها، طرف اسرائیلی، تجربه دفاع قبلی را هم داشت و لابد انتظار میرفت عملکرد بهتری در برابر موشکهای ایرانی داشته باشند که این گونه نشد.
شب گذشته، قبل از هر چیز، گنبد آهنین و فلاخن داوود و پیکان فرو ریختند.
۲ – ایران در عملیات دوم، از موشکهای بهتر، سریعتر و قدرتمندتری استفاده کرد و این، یکی از دلایل ناکامی سیستم دفاع ضد موشکی اسرائیل بود.
با این عملیات مشخص شد که ایران در استفاده از ذخایر موشکی خود، از روش آسانسوری استفاده میکند؛ یعنی هر بار دکمه طبقه بالاتری را میزند. با این اوصاف، اگر کار به عملیات سوم و طبقه سوم برسد، قاعدتاً باید شاهد موشکهای قدرتمندتری باشیم و این، اصلاً خبر خوبی برای اسرائیل نیست.
۳ – تحلیل عمده این بود که اسرائیل در پی نابودی غزه به سراغ حزب الله رفته و بعد از آن، سراغ ایران خواهد آمد.
ایران با حمله پیشدستانه، مانع از عملی شدن این طرح شد: اگر قرار است بعد از نابودی حزب الله به ایران حمله شود، چرا ایران اقدام پیشدستانه نکند تا هم به متحدش کمک کند و هم از کمک آن در جنگ بهره نبرد؟!
۴ – حمله موشکی دیشب، نبرد در عرصه روحیهها هم بود. بعد از ضرباتی که اسرائیل به حزب الله زد و سید حسن نصرالله را به شهادت رساند، از یک سو، روحیه نتانیاهو، موساد و ارتش اسرائیل تقویت شده بود و از سوی دیگر، روحیه اعضای جبهه مقاومت.
این وضعیت، به ویژه بعد از آن تشدید شد که جنگ روانی اسرائیل مبتنی بر القاء این گزاره بود که ایران، متحدانش را در برابر اسرائیل تنها گذاشته، منفعل شده و حرفی برای گفتن ندارد.
حمله موفق موشکی ایران، هم به روحیه و اعتماد به نفس نتانیاهو و همراهانش آسیب زد و هم حاوی این پیام بود که ایران، همچنان حامی متحدانش هست، فعال است و نه منفعل و حرف – آن هم از جنس سخت – هم برای گفتن زیاد دارد.
۵ – ایران اعلام کرده عملیات موشکی اش علیه اسرائیل به پایان رسیده است، ولی اگر اسرائیل بخواهد اقدامی علیه ایران کند، پاسخ قدرتمندتری خواهد داد و دکمه طبقه بالاتری از آسانسور موشکی اش را خواهد زد.
این نشان میدهد که تهران با علم به احتمال جدی اقدام متقابل اسرائیل دست به حمله زده و خود را برای همه سناریوها آماده کرده است.
اگر اسرائیل پاسخ ندهد، توازن از دست رفته، تا حدی زیادی برقرار میشود، ولی اگر جواب دهد، با پاسخ متقابل و ادامه دار مواجه میشود. چنان وضعیتی حتماً برای ایران، بسیار خسارت بار خواهد بود، ولی برای اسرائیل، میتواند نابود کننده باشد.
بنابر این، استراتژیستهای اسرائیلی قاعدتاً نباید به بیش از چند حرکت رفت و برگشتی محدود بیندیشند، خاصه آن که اگر جنگ به تلفات انسانی و غیرنظامی بکشد، سلاحهای بعدی ایران میتواند عامل مقابله به مثلی غیر قابل پیش بینی باشد و این برای کشوری که مبتنی بر “جمعیت مهاجر” است، بسیار ویرانگر خواهد بود.
البته، این نوشتار به طور مشخص از جنگ حمایت نمیکند و واقع بینانه آن را برای ایران هم زیانبار میداند؛ با این حال اگر روند وقایع ایران را به سمت جنگ ببرد، چارهای جز پاسخهای بسیار قدرتمند نیست: اماکن نظامی در برابر اماکن نظامی، زیر ساختها در برابر زیر ساختها و در نهایت، تلفات انسانی در برابر تلفات انسانی، آن هم در شرایطی که میلیونها اسرائیلی که هنوز تصمیم به ترک اسرائیل نگرفته اند، گنبدی حتی پلاستیکی بالای سر خود ندارند و موشکهای ایرانی، بسیار پرشمارند.