به گزارش نقش فردا: شفق محمدحسینی – درنیمه دوم دهه نود و سالهای پایانی آن، به دلیل همهگیری کرونا و تعطیلی سینماها، سریالهای شبکه خانگی، راه تازهای به سبد سرگرمی طبقه متوسط ایرانی پیداکردند. درکنار آن، پلتفرمهای اینترنتی، با افزایش حجم تولیدات این سریالها و فضای رقابت و تبلیغ بین تولیدکنندگان، بازار این سرگرمی قابل دسترس، رونقگرفت.
تنوع در پخش و محتوای سریالهای ایرانی سبب شد تا حجم مخاطبان سریالهای ترکی در سالهای اخیر، ریزش کنند. به طوری که برخی از این سریالها بارها دیده شده و ماندگارتر شدند. به عنوان نمونه میتوان به سریال شهرزاد و خاتون اشارهکرد.
اما مسالهای که در برخی از محتوای این سریالها همچون دونمونه ای که دربالا ذکرکردیم شاهد آن بودیم، حضور پررنگ و متفاوت زنان پیشرو بود. زنانی که درکنار نقش عادی خود، نقشی کلیدی و پربارتر از آن زن معمولی در زندگی فردی و نیز درجامعه ایفا میکنند.
تصویر زنی که فقط در آشپزخانه نیست و مقتدر، قوی و پررنگ است. از نمونههای آن میشود به شهرزاد اشارهکرد، که در سال 32 و در زمان دکتر مصدق اتفاق میافتد و به تحولات 28مرداد میپردازد. شهرزاد دانشجوی پزشکی است که در زندگی خود و اطرافیان خود نقشی تاثیرگذار دارد.
نمونه دیگر آن سریال خاتون بود که داستان آن به زمان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم میپردازد. زنی بختیاری که بارها جسارت و قدرت خود را به نمایش میگذارد.
روایتهای زنده؛ نقطه قوت و پردرد سریال
حالا چندهفتهای است که سریال تازهای به شبکه نمایش خانگی افزودهشدهاست: در انتهای شب. این سریال نیز با بازی هدی زین العابدین و پارسا پیروزفر، باعث میشود که ارتباط این زوج، از آن حالت کلیشهای قالب سریالهای طبقه متوسط کمی فاصلهگیرد.
حتی یکی از دوستانم که به تازگی طلاق گرفتهاست، باتماشای این سریال گفت که آنقدر اتفاقها واقعی بود که احوالم به هم ریخت…
نقطه کلیدی این سریال در زندهبودن روایت هاست، ما آدمهای متظاهر را نمیبینیم. حتی در سکانسی که پارساپیروزفر مدام متن چت را بین دو زن مینویسد و پاک میکند، شاید یکی از واقعیترین سکانسهای این سریال است. سکانسی که بارها هرکدام از ما ممکن است در زندگی واقعی خود تجربه کردهباشیم. وقتی یک کلمه کم و زیاد به قیمت به همخودرن ارتباط و یا وصل مجدد آن تمام شدهباشد. مساله این است که همین روایتهای واقعی پرده از پیچیدگی و گستردگی روابط انسانی برمیدارد، که در ظاهر ساده به نظرمیرسد.
سریال در انتهای شب، نشانههای دیگری هم دارد که شاید برگرفته از تبلیغات مشخص نه تنها در سریالهای ایرانی که در نمونه های خارجی هم باشد. از میان آنها میتوان به نوشیدن قهوه اشارهکرد که سالهاست طرفداران خود را در ایران و جهان دارد، اما رنگ و بوی پررنگتری بخصوص در سالهای اخیر در ایران گرفتهاست . این را از حجم تعداد کافههایی که در سطح شهر میبینیم قابل مشاهده است.
مساله دیگر دویدن بازیگر زن است؛ دویدن هم در سالهای اخیر به وزرش همهگیری در ایران و دیگر کشورها تبدیل شدهاست. به طوری که در سریالهای خارجی هم نمونه اش را بسیار میبینیم. البته جالب است که بازیگر زن این سریال هم سیگار میکشد و هم میدود.
شاید آغاز گسترش این زنانهشدن روایتهای تصویری در ایران از سینمای دهه هفتاد باشد. امروز با آنچه در جامعه از حضورگسترده زنان در همه عرصهها به چشم میخورد، سبب میشود تا نگاه سینما هم متنوعتر شود.
حالا باید دید این سریال تا پایان نیز به همین صورت و واقعی پیش میرود و یا به سرنوشت برخی از فیلمها و سریالهایی دچار میشود که خوب شروع کردند اما توان خوب ماندن را نداشتند و از نیمه به بعد، به همان سرنوشت کلیشهای بقیه فیلمها دچارشدند. هرچندامیدواریم که این سریال کوتاه، مانند شروع خوبش، چون فنجانی قهوه تازه سرصبح، حالمان را جابیاورد.