به گزارش نقش فردا به نقل از خبر فوری، این روزها بحث و گفتگو درباره حمایت روسیه از آذربایجان بر سر کریدور زنگزور و خیانت پوتین به ایران بسیار داغ است. بسیاری این رفتار روسیه را که قطعا به ضرر ایران خواهد بود، نوعی عهدشکنی می دانند. ایران همواره حامی روسیه و شریک تجاری و سیاسی این کشور بوده و انتظار دولتمردان این بود که مسکو نیز بر سر یک موضوع مهم و استراتژیک مانند کریدور زنگزور از ایران و منافعش حمایت کند. با این حال، این اتفاق نیفتاد و خشم مردم و دولتمردان از روسیه بیش از گذشته شد.
ماجرای کریدور زنگزور بار دیگر نشان داد که رابطه ایران و روسیه پر از دست اندازهای بزرگ و کوچک است. از زمان عباس میرزا که روسیه دو جنگ بزرگ را با ایران آغاز کرد و سراسر قفقاز را به اشغال خود درآورد تا جنگ جهانی اول که به مناطق شمالی ایران حمله کرد و جنگ جهانی دوم که ایران را به اشغال خود درآورد، مسکو بارها نشان داده که شریک و همسایه خوبی برای ایران نیست و آسیب های اقتصادی و نظامی و سیاسی بسیار زیادی به ایران زده و خواهد زد.
در میان ضربات متعددی که روسیه به ایران وارد کرده، یک ضربه بزرگتر و هولناک تر بوده است. این ضربه که ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی وسیعی داشته و کمتر هم درباره آن حرف زده می شود، مربوط به وقایع سال 1911 می شود. این واقعه که تحت عنوان «اولتیماتوم روسیه تزاری به ایران» شناخته می شود، مسیر تاریخ ایران را تغییر داد. برای فهم این مساله باید مروری کوتاه بر مسیر سیاسی و اجتماعی ایران در آن سال ها داشته باشیم.
انقلاب مشروطه؛ آغاز مسیر توسعه و تحول ایران
چند سال قبل از ماجرای اولتیماتوم روسیه، ایران با یکی از مهم ترین وقایع تاریخش روبه رو شد. ایرانیان تحت تاثیر تحولات جهانی قرار گرفته و قانون مشروطه را به تصویب رساندند. تلاش روشنفکران و مردم به نتیجه نشست و دولت قاجار پذیرفت که فعالیت شاه و صدراعظم، تحت لوای «قانون» قرار بگیرد. انتخابات مجلس شورای ملی برگزار شد، عدالت خانه تاسیس گردید و قانون اساسی مشروطه نوشته شد و این قانون نیز به امضای مظفرالدین شاه رسید.
ایرانیان در حال تجربه مدنیت و قانون بودند که مظفرالدین شاه قاجار درگذشت و جای خود را به پسر جوانش محمدعلی شاه داد. شاه جوان که سخت تحت تاثیر روس ها قرار داشت شروع به مخالفت با مشروطه کرد. درگیری شاه و نمایندگان مشروطه خواه مجلس سرانجام به وقایع «2 تیر» انجامید. در این واقعه، لیاخوف روسی که از مستشاران نظامی محمدعلی شاه بود، مجلس را به توپ بست و قزاق ها نیز شروع به دستگیری مشروطه خواهان کرده و تهران را به تصرف خود درآوردند. بدین ترتیب، با حمایت روسیه از شاه مستبد عصر «استبداد صغیر» آغاز شد.
با وجود سرکوب مشروطه خواهان در تهران، حامیان قانون در تبریز و رشت و خراسان و مناطق مرکزی ایران و … شروع به قیام کردند. تلاش ستارخان و باقر خان و سردار اسعد بختیاری و … سرانجام به نتیجه رسید. مشروطه خواهان تهران را به اشغال خود درآورده و محمدعلی شاه را از سلطنت عزل کردند. آنها پسر 12 ساله شاه یعنی احمد میرزا را به جای پدر به تخت سلطنت نشاندند و شاه مستبد را نیز تبعید نمودند.
بدین ترتیب، بزرگترین مانع تحقق مشروطه از میان برداشته شد؛ دولتی جدید تشکیل شد، انتخابات مجلس دوم برگزار گردید و ایران آماده ورود به عصر توسعه سیاسی و اقتصادی شد. بعد از خروج محمدعلی شاه از کشور، محمد ولی خان تنکابنی مشهور به سپهدار اعظم، نخست وزیر شد و سردار اسعد بختیاری نیز وزیر داخله و سردار سپه گردید. یپرم خان نیز به عنوان رئیس نظمیه تهران مشغول فعالیت شد.
دولت جدید در ابتدای کار با مشکلات زیادی روبه رو بود. در شهرهای مختلف گروه های مختلف شروع به ترور و شورش کرده بودند. یپرم خان و سردار اسعد شورشیان را سرکوب کردند و در طول چند ماه، آرامش را به کشور بازگرداندند. حالا نوبت اصلاحات اداری و سیاسی بود. مشروطه خواهان ( به خصوص صمصام السلطنه) معتقد بودند که بدون اصلاحات اداری و ایجاد نظمی مدرن، حاکمیت قانون معنا نخواهد داشت.
دولت و مجلس مشروطه برای اصلاح وضعیت اقتصادی و اداری کشور شروع به استخدام مستشاران خارجی کردند. در راس این مستشاران «مورگان شوستر» آمریکایی قرار داشت. شوستر یک اقتصاددان زبده آمریکایی بود که برای اصلاح وضعیت اقتصادی و اداری وارد ایران شده بود. او تلاش کرد از طریق ایجاد نوعی «سیستم ضبط درآمد و هزینه» به وضعیت بودجه ایران سر و سامان داده و به خصوص وضعیت مالیات گیری را اصلاح کند. شوستر در کارش موفقیت زیادی به دست آورد. دولت ایران با او همکاری کرد و وضعیت اقتصادی آرام آرام در حال بهبود بود اما بار دیگر سر و کله همسایه همیشه مزاحم ایران پیدا شد.
وقتی روسیه امید شکوفایی ایران را ناامید کرد
به محض استخدام مستشاران آمریکایی و بلژیکی، مسکو که دست خود را خالی می دید شروع به تهدید تهران کرد. تا پیش از این، روسیه و انگلیس از طریق اتحاد با ولیعهد و اشراف، تسلط زیادی بر منابع ایران داشتند اما بعد از مشروطه و با ایجاد یک سیستم شفاف مالی، این منابع در حال از دست رفتن بودند. روسیه نتوانست این وضعیت را تحمل کند و به همین دلیل، به ایران اولتیماتوم داد که هرچه سریعتر مستشاران آمریکایی و بلژیکی و در راسشان شوستر را از کشور اخراج کند.
بعد از این اولتیماتوم، نوعی فضای دوقطبی در کشور ایجاد شد. مجلسی ها خواستار مقابله با روسیه بودند اما دولت نگران جنگ بود. در بحبوحه اولتیماتوم روسیه، مردم به مجلس ریخته و خواستار جنگ با مسکو و عدم پذیرش اولتیماتوم شدند. با این حال، حمله روسیه به مرزهای ایران، دولت را از پذیرش خواست مجلسی ها و مردم منصرف کرد. روس ها بعد از اولتیماتوم به شهرهای ایران از جمله زنجان و تبریز حمله کرده و بسیاری را قتل عام کردند. وحشی گری روس ها باعث وحشت دولت شد. صمصام السلطنه (نخست وزیر وقت) و عضدالملک (نایب السلطنه ایران و رئیس ایل قاجار) بعد از اشغال تبریز، اولتیماتوم روسیه را پذیرفتند. یپرم خان، رئیس نظمیه تهران که می دانست مجلس با این تصمیم مخالفت خواهد کرد، پیش دستی کرد و به پارلمان یورش برد و آن را منحل کرد.
حادثه اولتیماتوم روسیه بیش از اینکه یک حادثه نظامی باشد، یک حادثه اجتماعی و سیاسی عظیم بود. این واقعه باعث نابودی مشروطه به دست خود مشروطه خواهان شد. مجلس منحل شد و دولت وجاهت قانونی خود را از دست داد. بعد از این اتفاق بود که بسیاری از روشنفکران از انقلاب مشروطه ناامید شدند. گروهی از آنان مانند فروغی به تئوری «دولت مقتدر مرکزی» گرویدند؛ تئوری ای که در نهایت به ظهور رضا شاه انجامید. گروهی دیگر به سوسیالیسم و کمونیسم روی آوردند، عده ای دست به ترور سیاستمداران زدند و عده ای هم به فعالیت های مسلحانه منطقه ای و محلی روی آوردند.
تنها مدت کوتاهی از واقعه حمله یپرم خان به مجلس گذشته بود که جنبش جنگل در شمال شکل گرفت و جنبش آزادیستان در آذربایجان شروع به فعالیت کرد. درگیری ها میان دولت مرکزی و انقلابیون محلی در نقاط مختلف ایران افزایش یافت و این مساله سرانجام باعث شد مردم و روشنفکران یکسره از آرمان مشروطه روی گردان شده و به چکمه دیکتاتوری قزاق ها رضایت دهند. این اتفاقات همگی معلول دخالت بیجای روسیه و ماجرای اولتیماتوم سال 1911 بود.