به گزارش نقش فردا به نقل از رویداد۲۴ | فوزیه بنت فواد، در ۵ نوامبر ۱۹۲۱ (۱۳ آبان ۱۳۰۰ شمسی) در یکی از اقامتگاههای مجلل سلطنتی مصر، چشم به جهان گشود. او بزرگترین دختر ملک فؤاد اول، پادشاه مصر و سودان، و همسر دومش، ملکه نازلی صبری بود. تبار فوزیه، ترکیبی چشمگیر از اشرافیت و قدرت بود. از سوی پدر، به خاندان محمدعلی پاشا تعلق داشت؛ بنیانگذار مصر نوین که اصالتاً آلبانیایی بود و در اوایل قرن نوزدهم قدرت را در مصر به دست گرفت و سلسلهای قدرتمند را پایهگذاری کرد. این ریشههای اروپایی-اسلاوی، به فوزیه چهرهای بخشیده بود که با معیارهای زیبایی غربی نیز همخوانی داشت؛ چشمانی آبی یا سبز روشن و موهایی تیره.
از سوی مادر، ملکه نازلی، نیز تبار او به اشرافیت مصری با رگههایی از فرهنگ فرانسه میرسید. پدربزرگ مادریاش، عبدالرحیم صبری پاشا، وزیر کشاورزی و فرماندار قاهره بود و جد مادریاش، محمد شریف پاشا، نخستوزیر و وزیر خارجه مصر و از تبار ترک بود. گفته میشود یکی از اجداد مادریاش نیز از افسران ارتش ناپلئون بناپارت بوده است. این پیشینه چندفرهنگی و اشرافی، غرور و اعتماد به نفس خاصی به شاهدخت جوان میبخشید.
پرورش و تحصیلات به سبک اروپایی
فوزیه به همراه خواهرانش، فایزه، فایقه، فتحیه و برادرش فاروق (که بعدها پادشاه شد)، در محیطی کاملاً اشرافی و تحت تأثیر فرهنگ اروپایی پرورش یافت. دوران کودکیاش در کاخهای مجلل، با حضور دایهها و مربیان خصوصی اروپایی (عمدتاً سوئیسی و انگلیسی)، سفرهای تفریحی به خارج از کشور و آموزش زبانهای خارجی سپری شد. او تحصیلات رسمی خود را در مدرسهای در سوئیس به پایان رساند و به زبانهای انگلیسی و فرانسوی، علاوه بر زبان مادریاش عربی، تسلط کامل پیدا کرد. این تربیت چندزبانه و آشنایی با فرهنگ غرب، او را برای ایفای نقش در مناسبات بینالمللی و ازدواج با خاندانهای سلطنتی دیگر آماده میکرد.
پس از مرگ پدرش ملک فؤاد در سال ۱۹۳۶، برادر نوجوانش فاروق بر تخت سلطنت نشست. فاروق در ابتدا پادشاهی محبوب بود و امید میرفت که بتواند استقلال بیشتری برای مصر در برابر نفوذ بریتانیا کسب کند، اما دوران سلطنت او بعدها با حواشی و چالشهای بسیاری روبهرو شد.
ورود به ایران: ازدواجی سیاسی با ولیعهد پهلوی
در اواخر دهه ۱۹۳۰، دربار ایران به دنبال همسری مناسب برای ولیعهد جوان، محمدرضا پهلوی بود. رضاشاه پهلوی که خود سلسلهای نوین را بنیان نهاده بود، مشتاق بود با یک خاندان سلطنتی قدیمی و معتبر وصلت کند تا جایگاه جهانی حکومت خود را تثبیت نماید. پس از منتفی شدن گزینههای دیگر، توجه دربار ایران به شاهدخت زیبای مصری جلب شد. سفیر ایران در قاهره ماموریت یافت تا مقدمات این وصلت را فراهم کند.
محمدرضا پهلوی که او نیز در سوئیس تحصیل کرده بود، با دیدن تصاویر فوزیه ۱۶-۱۷ ساله، به سرعت مجذوب زیبایی او شد. از سوی دیگر، ملک فاروق و دربار مصر نیز با این ازدواج موافقت کردند. این وصلت از دیدگاه سیاسی برای هر دو کشور و حتی برای بریتانیا که بر هر دو منطقه نفوذ داشت، مطلوب به نظر میرسید. تصور میشد این پیوند، روابط تهران و قاهره را مستحکمتر کرده و جایگاه مصر را در جهان اسلام تقویت میکند. برای تسهیل این ازدواج، حتی اصل ۳۷ قانون اساسی ایران که شرط ایرانیالاصل بودن مادر ولیعهد را مطرح میکرد، با فشار رضاشاه تغییر یافت.
در اسفند ۱۳۱۷ (مارس ۱۹۳۹)، محمدرضا پهلوی در سفری رسمی به مصر، از فوزیه خواستگاری کرد. هدایای گرانبهایی رد و بدل شد و جشن نامزدی و عقد مفصلی در کاخ عابدین قاهره برگزار گردید. چند ماه بعد، فوزیه به همراه مادر و همسرش وارد ایران شد و جشنهای عروسی باشکوهی نیز در تهران برپا شد. رسانهها با شور و حرارت از “ازدواج دو کوکب فروزنده شرق” نوشتند و فوزیه با زیبایی خیرهکننده و لباسهای مد روز اروپاییاش، در کانون توجه قرار گرفت. عکاس معروف، سسیل بیتون، در سفرش به تهران او را “ونوس آسیایی” نامید و زیباییاش را ستود.
ملکه ایران: سالهای شکوه ظاهری و تلخی پنهان
فوزیه در ۲۷ اکتبر ۱۹۴۰ (۵ آبان ۱۳۱۹) تنها فرزند خود از محمدرضا پهلوی، شاهدخت شهناز پهلوی، را به دنیا آورد. با اشغال ایران توسط متفقین در سال ۱۹۴۱ و تبعید رضاشاه، محمدرضا بر تخت سلطنت نشست و فوزیه در سن ۲۰ سالگی، ملکه ایران شد. دوران ملکه بودن او مصادف با سالهای پرالتهاب جنگ جهانی دوم و حضور سران متفقین (چرچیل، روزولت و استالین) در تهران برای کنفرانس معروف تهران در سال ۱۹۴۳ بود.
با وجود تمام شکوه ظاهری، زندگی در ایران برای فوزیه چندان خوشایند نبود. او در محیط جدید احساس غربت و بیگانگی میکرد. عدم تسلط کامل به زبان فارسی، دوری از خانواده و فرهنگ پویاتر و بینالمللیتر قاهره که به آن عادت داشت، او را منزوی کرده بود. تهران آن زمان در قیاس با قاهره، شهری توسعه نیافتهتر به نظر میرسید. گزارشها حاکی از روابط سرد او با خواهران قدرتمند شاه، به خصوص اشرف پهلوی، است. فوزیه تمایلی به حضور فعال در مراسمهای رسمی و اجتماعی نداشت و اغلب گوشهگیر بود.
شایعاتی درباره روابط خارج از ازدواج شاه نیز به گوش میرسید که بر دلزدگی و ناراحتی ملکه جوان میافزود. علاوه بر این، اختلافات مالی و حتی ادعای سرقت جواهرات هدیه داده شده توسط دربار مصر، روابط را تیرهتر کرد. این مجموعه عوامل باعث شد که رویای یک ازدواج موفق سلطنتی، به تدریج رنگ ببازد.
پایان تلخ: طلاق و بازگشت به نیل
فوزیه که دیگر ادامه زندگی در ایران را غیرممکن میدید، در سال ۱۹۴۵ ایران را به مقصد قاهره ترک کرد. گفته میشود پیش از ترک ایران به مالاریا مبتلا شده بود و برای بهبودی به مصر بازگشت، اما این بازگشت، دائمی بود. او از مصر، از طریق دادگاههای آن کشور و همچنین با ارسال نامهای مستقیم به شاه، درخواست طلاق کرد. در بخشی از نامهاش نوشت: “ازدواج ما، برای اعلیحضرت و من، آن سعادتی را که حق هر دوی ماست، به ارمغان نیاورد… تنها طلاق است که میتواند سعادت ما را به صورت جداگانه تأمین کند. ”
اگرچه شاه در ابتدا با طلاق موافق نبود و تلاشهایی برای بازگرداندن او صورت گرفت، اما فوزیه بر تصمیم خود قاطع بود. سرانجام، طلاق در سال ۱۹۴۸ به طور رسمی در هر دو کشور به ثبت رسید. دلیل رسمی اعلام شده از سوی دربار ایران، “ناسازگاری آب و هوای تهران با سلامت مزاج ملکه” بود، اما دلایل واقعی، عمیقتر از یک مسئله پزشکی بود؛ ناسازگاری فرهنگی، تنهایی و شکست یک اتحاد سیاسی که نتوانسته بود پیوندی انسانی ایجاد کند.
زندگی دوم: سکوت و آرامش در اسکندریه
فوزیه پس از طلاق، عنوان سلطنتی «شاهدخت فوزیه مصر» را بازیافت. او در مارس ۱۹۴۹ با سرهنگ اسماعیل حسین شیرینبِک (۱۹۱۹-۱۹۹۴) ازدواج کرد. شیرینبک دیپلمات، وزیر جنگ و فرمانده نیروی دریایی سابق مصر، فارغالتحصیل کالج ترینیتی کمبریج و از بستگان خاندان سلطنتی بود. این ازدواج برخلاف پیوند اول، رابطهای آرام و پایدار بود. حاصل این ازدواج، دو فرزند بود: نادیا و حسین.
فوزیه پس از ازدواج دوم، زندگی بسیار آرام و به دور از انظار عمومی را در پیش گرفت. او عمدتا در خانه ویلایی خود در اسکندریه اقامت داشت و هرگز درباره دوران ملکه بودن در ایران یا جزئیات طلاقش به صورت عمومی صحبت نکرد. او ترجیح داد در سکوت و حریم خصوصی زندگی کند.
او از دور شاهد تحولات عظیم تاریخی بود: در سال ۱۹۵۲، برادرش ملک فاروق با کودتای افسران آزاد به رهبری جمال عبدالناصر از سلطنت خلع و مجبور به ترک مصر شد و نظام سلطنتی در کشورش پایان یافت. حدود ۲۷ سال بعد، در سال ۱۹۷۹، همسر سابقش محمدرضا شاه پهلوی نیز با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، سرنگون شد و نظام پادشاهی در ایران نیز برافتاد. فوزیه، شاهدخت و ملکهای که خود بخشی از این دو تاریخ بود، فروپاشی هر دو دودمان را به چشم دید.
سالهای پایانی و میراث
فوزیه فؤاد دهههای پایانی عمر خود را در آرامش کامل در اسکندریه سپری کرد. زنی که روزگاری زیباییاش زبانزد خاص و عام بود و تصویرش بر روی جلد مجلات معتبر جهان نقش میبست، انتخاب کرد تا از هیاهوی جهان سیاست و رسانه دور بماند.
او سرانجام در ۲ ژوئیه ۲۰۱۳ (۱۱ تیر ۱۳۹۲) در سن ۹۱ سالگی در اسکندریه درگذشت. پیکر او طی مراسمی رسمی در قاهره تشییع و در آرامگاه خانوادگی در کنار اعضای خاندان محمدعلی پاشا به خاک سپرده شد.
میراث فوزیه فؤاد، فراتر از یک ملکه ناکام یا یک شاهدخت زیباست. او نمادی از دورانی پرفراز و نشیب در تاریخ خاورمیانه، زنی در تقاطع فرهنگها و سیاستها، و شاهدی خاموش بر دگرگونیهای بزرگ قرن بیستم است. زندگی او یادآور آن است که چگونه سرنوشتهای فردی، حتی در بالاترین سطوح قدرت و اشرافیت، میتوانند تحت تاثیر نیروهای عظیم تاریخ و سیاست قرار گیرند، و چگونه گاهی، انتخاب سکوت و حفظ حریم خصوصی، پرمعناترین پاسخ به هیاهوی جهان بیرون است.