به گزارش نقش فردا به نقل از رویداد24- بعد از کنسرت فرضی پرستو احمدی که به سرعت منجر به صدور دستور قضایی و تشکیل پرونده شد هیاهوی بسیاری پیرامون این اقدام شکل گرفت. در فضای مجازی برخی این اقدام پرستو احمدی را قبیح و خلاف عرفها و سنتهای جامعه ایران دانستند و برخی هم حرکت او را آوانگارد و سنتشکن توصیف کردند. به بهانه این اتفاق نگاهی انداختهایم به پنج زن ایرانی که با اقدامات خود تابوهای بسیاری را در عرصه فرهنگ و هنر شکستند.
یک. قمرالملوک وزیری
شاید صد سال پیش زمانی که قمرالملوک وزیری در نظمیه تهران تعهد میداد که دیگر بیحجاب روی سن نرود و آواز نخواند فکرش را هم نمیکرد که صد سال بعد اتفاقی مشابه حادثهای که برای او پیش آمده در تهران تکرار شود.
بعد از گذشت صد سال کسی نام رئیس نظمیهای را که از قمرالملوک وزیری تعهد گرفت را به خاطر نمیآورد اما قمر به عنوان اولین خواننده زن این سرزمین تبدیل به بخشی از هویت فرهنگی ایرانیان شد. قمرالملوک وزیری در سال ۱۲۸۴ در تاکستان قزوین به دنیا آمد و ردیف موسیقی را نزد مرتضی نی داوود آموخت. در سال ۱۳۰۳ زمانی که خواندن زنان یک تابو به حساب میآمد با برگزاری اولین کنسرتش سدهای سنت را شکست و راه را برای خوانندگان زن بعدی یعنی ملوک ضرابی و روح انگیز باز کرد. قمر به جز خوانندگی در کار خیر هم پیشتاز بود و زمانی که در خراسان کنسرت داد عواید کنسرتش را به بازسازی آرامگاه فردوسی اختصاص داد.
جایگاه قمر به قدری در موسیقی ایرانی مهم است که میتوان او را یکی از ده خواننده برتر تاریخ موسیقی ایران دانست. شاید بهترین توصیف از جایگاه قمر را علی حاتمی در سوته دلان انجام داده باشد. جایی از فیلم که کریم میگوید:«از بین آوازه خونها یکیش میشه قمر. بقیه ای میخونن.»
دو. فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد شعر گفت، فیلم ساخت و در کنار ابراهیم گلستان فعالیتهای فرهنگی بسیاری را به سامان رساند اما بیش از هر چیز این تاثیر الهامبخش فروغ بر زن ایرانی بود که او را از دیگران متمایز میکرد. فروغ در زمانهای به دنیا آمد که شاید جامعه ایران با فرمان رضاخانی در ظاهر مدرن شده بود اما هنوز بسیاری از مردان تصور نمیکردند زنی بیاید و جایگاه فرهنگ و هنر را به قبل و بعد از خود تقسیم کند. مهم کنش و رفتار مدرن فروغ بود که او را تبدیل به نماد زن مدرن و آزاد ایرانی کرد. پس از فروغ خیلی از چیزها تغییر کرد و زنان زیادی این جسارت را پیدا کردند که شعر بگویند، نقاشی بکشند، کتاب بخوانند و در یک کلام روشنفکر و مدرن باشند. فروغ خیلی چیزها را عوض کرد واین عوض کردن چیزها در نهایت تبدیل به میراث اصلی فروغ شد. فروغ که شاعر خوبی هم بود و بر روی شاعران بزرگی مانند سهراب سپهری تاثیر مستقیم گذاشت. زن ایرانی بعد از فروغ زن دیگری بود. مدرنتر، روشنفکرتر و البته آزادتر.
سه. روح انگیز سامینژاد
برخلاف تصور بسیاری از مردم که سینما را مهد و نماد آزادی در فرهنگ ایران میدانند، حضور در سینما برای زنان ایرانی هیچگاه بدون هزینه نبوده است. مهمترین مثال برای اثبات این گزاره سرنوشت تلخ روحانگیز سامینژاد اولین بازیگر زن سینمای ایران در فیلمهای ناطق است. زنی که حضورش در فیلم دختر لُر به قدری پرهزینه بود که بعد از بازی در این فیلم مجبور شد کار بازیگری را برای همیشه کنار بگذارد. خود سامینژاد درباره بازی در دختر لُر گفته است: «به خاطر ناراحتیهایی که در موقع فیلمبرداری و بعد از آنچه از طرف فامیل و چه از طرف مردم کشیدم، هرگز راضی نشدم در فیلم دیگری بازی کنم… هر موقع که از در شرکت میآمدیم بیرون، مجبور بودیم سه نفر مستحفظ داشته باشیم، یک شوفر و دو نفر کمک شوفر که شیشه پرت نکنند. هر جایی هم که میرفتیم باید یه چیزی سرمون میانداختیم تا کسی ما رو نشناسد.» زمانی که خاطرات سامینژاد را میخوانیم متوجه میشویم که او چه کار بزرگی انجام داده و چه تابوی بزرگی را شکسته است. شاید اگر جسارت سامینژاد نبود ما هیچگاه شاهد موفقیت دختر لُر و به دنبال آن راه اُفتادن صنعت سینما در ایران نبودیم. پس نباید کار بزرگی که این بازیگر فراموش شده سینمای ایران انجام داد را فراموش کنیم. حتی اگر خود او در گمنامی و بیخبری مرده باشد.
چهار. شهلا ریاحی
همه ما شهلا ریاحی را در نقش مادر و مادربزرگ مهربانی به یاد میآوریم که همیشه یاور و غمخوار فرزندان و نوههای خود بود. اما او که یکی از زنان باسابقه سینمای ایران است و از سال ۱۳۲۳ وارد صنعت نمایش شد به دلیل دیگری هم مشهور است. او اولین زن در سینمای ایران بود که توانست فیلمی را کارگردانی کند. آن هم در سال ۱۳۳۵ و اوج سینمای فارسی که زنان را در نقشهای کلیشهای و به واسطه زیباییشان به کار میگرفتند نه توانایی بازیگریشان. فارغ از این که فیلم سینمایی مرجان چه کیفیتی دارد باید سنت شکنی شهلا ریاحی را ستایش کرد که نشان داد یک زن هم میتواند کارگردان باشد و این موضوع را اثبات کند که برای ساختن یک فیلم لزوماً نباید مرد بود!
پنج. ایران درودی
شاید در میان نقاشان معاصر ایرانی درودی تنها زنی باشد که به اندازه هنرمندان مرد این رشته شناخته شده و مشهور است. هنرمندی که توانست با ترکیب هنر سنتی ایرانی با هنر مدرن تبدیل به یکی از سرشناس ترین هنرمندان ایران زمین شود. هنرمندی که توجه بزرگان این عرصه مانند ژان کوکتو، آندره مالرو و آنتونتیو وردریگز را به هنر ایران جلب کند.
شاید کاملترین توصیف از جایگاه ایران درودی را همین آنتونیو رودریگز انجام داده باشد: «اکنون یکی از نقاشان بزرگ معاصر، در مکزیک است. ایران درّودی که دیدگاههای متفاوتی را از فرهنگ چند هزار سالهٔ خود به ارمغان آوردهاست. من او را یک هنرمند آزاد میخوانم،که تصاویری از کمال و اعتلا میآفریند، در عین حال که رها از هر قیدی به سوی نقطهای که هدف قرار داده یا آفریدهاست راه میپوید. جهانی اعجابانگیز و جادویی که در آن شادی و غم، تهور و تواضع، خون و گل به یکدیگر جوش میخورند و واقعیت و رؤیا در هم میآمیزند.» به نظرم همین توضیحات برای عظمت کار درودی و خدمتی که به هنر ایران کرد کافیست و جایگاه این بانوی هنرمند را به خوبی نشان میدهد.