او در این زمینه نوشت: صدای پای ترامپ، پیشاپیش واکنشها را برانگیخته است. در نقاط مختلف دنیا، سیاستمداران و نظریهپردازان فعال شدهاند تا راهی بیابند برای مواجهه با این چهره پیشبینیناپذیر و این رئیسجمهور نامتعارف. در این میان، سیاستمداران و تصمیمگیرندگان کشورهایی که در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ بیش از دیگران طعم سیاستها و رویکردهای او را چشیدهاند، بیش از دیگران دغدغه بازگشت او را دارند؛ هرچند در ظاهر بکوشند نگرانی خود را منکر شوند، اما این تلاش بیحاصل است و دُم خروس از جایی بیرون میزند.
مصاحبه اخیر علی شمخانی، دبیر سابق شورایعالی امنیتملی، یکی از این نشانههاست. او سومین دبیر سابق شورایعالی امنیتملی است که در هفتههای اخیر به میدان آمده و تلاش دارد با فعالیتهای سیاسی و رسانهای، بر مسیر پرشتاب تحولات خارجی ایران تاثیر گذارد.
پیش از او، علی لاریجانی پس از مدتی سکوت و حاشیهنشینی سیاسی که بهخاطر ردصلاحیت مجددش در انتخابات ریاستجمهوری بود، به میدان آمد و ازیکسو، با گفتوگوهای صریح رسانهای به حمایت از رویکرد دولت جدید در جهت احیای مذاکره با غرب و فراتر از آن، زمینهسازی برای گفتوگو با ترامپ پرداخت و از سوی دیگر، در مقام مشاور رهبری و حامل پیام ایشان، به کشورهای بحرانزده سوریه و لبنان، کوشید در میدان عمل نیز موثر و فعال ظاهر شود.
دومین دبیر سابق شورایعالی امنیتملی که در این هفتهها فعالتر شده و به قول سخنگوی دولت از سایه به روشنایی آمده، سعید جلیلی است. جلیلی البته هیچگاه چندان هم سایهنشین نبوده است. او و متحدان دلواپساش از ابتدای دهه۱۳۹۰ تا امروز، هرگاه بویی از احتمال توافق و حتی جدی شدن مذاکرات ایران و غرب به مشامشان رسیده، با تمام قوا به میدان آمدهاند و از هر ابزاری که در دست داشتهاند، برای ناکامی مذاکرهکنندگان ایرانی سود جستهاند.
جلیلی و یارانش نهفقط در دوران دولت روحانی و مذاکرات برجام تمام امکانات خود را از کمیسیون ویژه مجلس نهم و مصاحبههای مکرر تلویزیونی گرفته تا راهاندازی همایش و تجمع در دانشگاهها و خیابانها و حوزههای علمیه بهکار گرفتند تا روند مذاکرات را طولانی کنند و توافق نهایی را هم بیحاصل نشان دهند؛ بلکه حتی وقتی دولت رئیسی روی کار آمد و علی باقری (یار غار خود جلیلی) مسئول مذاکرات شد و تا یکقدمی احیای برجام در تابستان ۱۴۰۱ پیش رفت؛ دوباره به میدان آمدند و با نامهپراکنی پنهان و فضاسازیهای آشکار در رسانهها و پارلمان، در دقیقه۹۰ جلوی کار را گرفتند و وعده افول آمریکا و سرمای سخت زمستان اروپا را سر دادند.
طبیعتاً، جلیلی و دلواپسان پارلمانی که با رئیسی و باقری که متحدان و همفکران سیاسی خودشان بودند، چنان کردند؛ امروز که رقیب انتخاباتیشان دولت را در دست دارد، هرچه بتوانند میکنند و خواهند کرد تا هرگونه مذاکره و توافق جدیدی را در نطفه خفه کنند. اقدامات تندروهای پارلمان علیه محمدجواد ظریف نماد بارز این تحرکات است؛ اما همه آن نیست.
حملات تند کیهان به انتشار اخباری از مذاکرات پنهان ایران و ایلان ماسک نشانه بارزی بود از اینکه تندروهای راست، نمیخواهند تابوی مذاکره با ترامپ در هیچ سطحی بشکند. در ادامه هم، انتشار مقاله ظریف در فارینافرز، سوژه دیگری به دست آنان داد تا حملات به رئیسجمهور و معاون راهبردی او را شدت بخشند و حتی برخی دلواپسان مجلسنشین و فعالان توئیتری، وارد فاز توهین علنی و مستقیم شوند. در این شرایط بود که خود جلیلی هم وارد عمل شد و به بهانه روز دانشجو از این دانشگاه به آن دانشگاه رفت و علیه پزشکیان و ظریف و روحانی و برجام و احتمال مذاکرات و توافقات جدید سخن گفت.
حال، اما ظاهراً نوبت به سومین دبیر سابق شورایعالی امنیتملی رسیده است؛ علی شمخانی که در دولت اول روحانی به این مسئولیت رسید، اما در دولت دوم او برخلاف خواست روحانی در این سمت ماندنی شد. تعارض روحانی با شمخانی و مخالفت او با ادامه حضورش در شورایعالی امنیتملی تا آنجا بود که حکم تمدید مسئولیت او را امضاء نکرد و در همه سالهای دوره دوم ریاستجمهوریاش، در مکاتبات او را صرفاً «آقای شمخانی» خطاب میکرد؛ چراکه او را بهعنوان دبیر شورایعالی امنیتملی قبول نداشت.
شمخانی البته پیش از این هم سابقه مواجهه و تعارض پنهان و حتی علنی با رئیسجمهور وقت را داشت؛ چنانکه در زمان ریاستجمهوری خاتمی که شمخانی وزیر دفاع او بود، در انتخابات سال۱۳۸۰ علیه او ایستاد و برای برانداختن رئیسجمهور مستقر با هشت کاندیدای دیگر همراه و متحد شد. تعارض شمخانی با روحانی گرچه به آشکاری تقابل او با خاتمی نبود، اما هرکس کمترین اطلاعی از مناسبات درونی دولت و ساختار داشت، میدانست سمتوسوی هرکدام چگونه است.
تعارض پنهان شمخانی و روحانی هرچه به روزهای آخر دولت دوازدهم میرسید، آشکارتر میشد. بهویژه پس از آنکه در پاییز۱۳۹۹ کابوس ترامپ از آسمان سیاست ایران رخت بربست و با پیروزی جو بایدن، میانهروهای ایران به رهبری روحانی و ظریف پاشنهها را برکشیدند برای احیای برجام. اما در همان شرایط بود که مجلس یازدهم به ریاست محمدباقر قالیباف سر رسید و با تصویب طرح موسوم به «اقدام راهبردی برای رفع تحریمها»، عملاً نه علیه ترامپ درحال رفتن که مقابل بایدن درحال آمدن، ایستاد و به قول روحانی، طرف آمریکایی را در شرایطی قرار دادند که امکان بازگشت آسان به برجام از دولت جدید سلب شود.
حال پس از گذشت چهار سال از آن روزها، شمخانی دوباره به میدان آمده است. او که نزدیک یکسال در بیخبری به سر میبرد؛ بازگشته تا ازیکسو، مدعی شود هنوز مسئول پرونده هستهای است و از سوی دیگر، اینبار با صراحت مقابل روحانی و ظریف بایستد و مدعی شود آنها هیچ برنامهای برای مواجهه با ترامپ نداشتند و پرده از این واقعیت بردارد که او متحد قالیباف و مجلسیازدهمیها در فرآیند تدوین و تصویب قانون اقدام راهبردی و سنگاندازی در مسیر روحانی و ظریف برای احیای برجام بوده است.
نکته، اما آنجاست که شمخانی همچون قالیباف و دیگر حامیان قانون ضدبرجامی مجلس مدعی میشود این کار، اقدامی علیه ترامپ و برای مواجهه با تحریمها و فشار حداکثری او بوده است؛ حال آنکه مجلسیازدهم زمانی این قانون را تصویب کرد که ترامپ در انتخابات شکست خورده بود و عملاً با این قانون، دست بایدن و روحانی را بستند و باعث شدند خروج آمریکا از برجام بهعنوان میراث ترامپ تا پایان دولت بایدن نیز برجای بماند.
امروز نیز شمخانی عملاً در مسیری قرار داد که قالیباف بهعنوان متحد او علیه روحانی، در همان مسیر قرار دارد. در واقع، شمخانی تلاش دارد اتحاد خود با قالیباف علیه روحانی و ظریف در پاییز ۱۳۹۹ را باردیگر از سرگیرد و اینبار علیه پزشکیان و ظریف (و البته لاریجانی) متحد شوند. به بیان دیگر، ظهور ناگهانی و غیرمترقبه شمخانی در صحنه سیاست از همان آبشخوری نشأت میگیرد که چرخش به راست هفتههای اخیر قالیباف و تحرکات او علیه ظریف و تاکیدش بر ابلاغ قانون حجاب. اگر قالیباف موقعیت سیاسی خود را برخلاف شعارهایش درباره وفاق نه در همراهی و حمایت از پزشکیان که جایی میان او و جلیلی تعریف کرده است و علیه شعارها و اهداف دولت در سیاست داخلی فعال شده است؛ شمخانی نیز در حوزه سیاست خارجی و رفع تحریمها چنین نقشی برای خود تعریف کرده و موقعیت خود را جایی میان دو دبیر سابق دیگر شورایعالی امنیتملی (لاریجانی و جلیلی) قرار داده است.
شمخانی نه همچون لاریجانی در مقام حامی و همراه سیاست احیای برجام و متحد روحانی و ظریف و پزشکیان ظاهر میشود و نه مانند جلیلی، صادقانه نقش مخالف برجام و ازسرگیری مذاکرات را بازی میکند. گویی، قالیباف و شمخانی در میانه خط یک (میانهروها) و خط دو (تندروها) نقش «خط۳» را بازی میکنند؛ عنوانی که در صفبندیهای اوایل انقلاب ریشه دارد، اما امروز چهرهها و نیروهایی متفاوت این خط را نمایندگی میکنند. قالیباف و شمخانی شاخصترین نمادهای «خط۳ جدید» هستند.
در چارچوب چنین خطبندی جدیدی است که ازیکسو، قالیباف در ظاهر نمایش وفاق میدهد و در عمل آب به آسیاب جبههپایداری میریزد و ازسوی دیگر، شمخانی نیز خود را طرفدار مذاکره و مدافع برجام معرفی میکند؛ اما در عمل، راه را بر احیا و عملیاتی شدن آن میبندد. در سال۱۳۹۹ اینکار با قانون اقدام راهبردی انجام شد؛ باید دید مخالفان آشکار و پنهان رفع تحریمها و احیای برجام در سال۱۴۰۳ چه شعبدهای در آستین دارند.