یکی از عبارات کلیدی موسویان در آن سخنرانی، چنین بود: «اگرآمریکا این سیاستهای جاهطلبانه را اتخاذ نمیکرد و ازجمله در عملیات کودتا در ایران مداخله نمیکرد و همان سیاست یکصد سال قبل در دفاع از حاکمیت و استقلال ایران را ادامه میداد؛ امروز دو کشور روابط حسنه و استراتژیک داشتند. اکثر آمریکاییها واقعیت تاریخی کودتا در ایران را به یاد ندارند، اما انقلاب ۱۹۷۹ ایران و گروگان گرفته شدن دیپلماتهای آمریکایی در ایران را خوب به یاد دارند. منتهی فراموش میکنند که انقلاب در ایران به خاطر دیکتاتوری شاه و سلطه آمریکا بر ایران رخ داد».
حملات تندروهای آمریکا به موسویان
سخنرانی صریح موسویان که در آن، جمهوریخواهان تندرو و جریانهای میلیتاریست آمریکا را هدف گرفته بود، خیلی زود واکنش تند آنان را برانگیخت. تندروهای آمریکا البته از پاسخگویی به استدلالها و استنادهای تاریخی موسویان سر باز زدند و به جای آن، نوک تیز حملات خود را متوجه «فرماندهی استراتژیک آمریکا (استراتکام)» کردند و این نهاد دولتی-نظامی را زیر سوال بردند که چرا از چهرهای، چون موسویان که از دیپلماتهای سابق جمهوری اسلامی و حامی حکومت است، در نشست رسمی سالیانه خود دعوت کرده است.
دراین زمینه، نشریه آمریکایی «واشینگتن فریبیکن» که به راستگرایان تندرو جمهوریخواه نزدیک است، هفته گذشته در گزارشی نوشت: «سناتور جمهوریخواه راجر ویکر و مایک راجرز، رئیسجمهوریخواه در کمیته نیروهای مسلح آمریکا در کنگره، به تحقیق پرداختهاند که چرا مرکز تصمیمات فرماندهی راهبردی آمریکا میزبان یک «مبلغ بدنام ایرانی و مقام ارشد پیشین رژیم ایران» شده است. آنان در نامهای به ژنرال آنتونی کاتن، فرمانده استراتکام، خواهان آن شدند که اسامی و سمت تمامی مقاماتی که دعوت از حسین موسویان را تأیید کردهاند، در اختیار کنگره قرار دهند. موسویان در سخنرانی خود از ژنرال کاتن برای دعوت سپاسگزاری کرده بود.
دو عضو عالیرتبه کنگره آمریکا همچنین خواستار بررسی این امر شدهاند که آیا ارتش آمریکا به حسین موسویان برای سخنرانی و هزینه سفر و هتل او پولی پرداخته است یا نه. در نامه این دو عضو کنگره به ژنرال کاتن آمده که در اختیار نهادن یک تریبون رسمی در ایالات متحده به موسویان، «برای انتشار دروغهای تاریخی و تبلیغات رژیم ایران، اقدامی کاملاً نادرست بوده» و تصمیم به دعوت از او این شائبه را ایجاد میکند که آیا فرماندهی نظامی آمریکا بهدرستی بر مقابله با تهدیدات فزاینده راهبردی برای آمریکا و متحدانش متمرکز هست یا خیر».
در ادامه گزارش به نقل از ریچارد گلدبرگ، عضو پیشین شورای امنیت ملی کاخ سفید، آمده است که «دعوت از فردی مانند موسویان، اصل اعتماد به تشخیص صلاحیت افراد در فرماندهی نظامی آمریکایی را زیر سوال میبرد».
جیم بانکز، عضو کمیته نیروهای مسلح کنگره آمریکا نیز در مصاحبه با فریبیکن مدعی شد: «کمکهای موسویان منجر به دسترسی رژیم ایران به سلاح هستهای شد تا امروز بتواند آمریکا را تهدید کند و متحدین آمریکا را هم تهدید به نابودی کند».
گابریله نورونها، مشاور قبلی وزارت امورخارجه آمریکا درامور ایران نیز به فریبیکن گفت: «دعوت از موسویان بهعنوان سفیر سابق ایران برای سخنرانی در اجلاس فرماندهی استراتژیک آمریکا یک حماقت غیرقابل تصور است. کنگره آمریکا باید پروسه تحقیق و تفحص درمورد دعوت و سخنرانی موسویان در فرماندهی استراتژیک آمریکا را آغاز کند».
همچنین به نوشته سایت محافظهکار نشنال ریویو، «مایکل والتز، عضو کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا، از دعوت موسویان برای سخنرانی در این نشست بهشدت انتقاد کرد و آن را شرمآور دانست».
در همین زمینه، گروه «اتحاد علیه ایران هستهای» (که طی دو دهه گذشته بهعنوان اتاق فکر تحریمهای ایران شناخته میشود و همکاری نزدیکی با دولت ترامپ داشت) از کنگره و بازرس کل پنتاگون خواست دوره سفارت حسین موسویان در آلمان را نیز که به گفته این گروه، «با قتل شماری از مخالفان جمهوری اسلامی در خاک آلمان و اروپا مقارن بود»، بررسی کند.
این گروه ازجمله به ماجرای «میکونوس» اشاره کرد که در دوران مسئولیت موسویان در برلین رخ داد. این گروه همچنین اظهارات محمدجواد ظریف را یادآور شد که هفت سال پیش حسین موسویان را فردی «کاملاً متعهد به نظام» نامیده بود. همزمان با این حملات، برخی چهرههای سیاسی اپوزیسیون خارج از کشور ازجمله محسن سازگارا، منصور فرهنگ و علیرضا نادر (تحلیلگر ارشد در موسسه رند در واشنگتن)، در مصاحبههایی به تشریح سوابق موسویان پرداختند و به «طرفداری او از هاشمیرفسنجانی و سردار قاسم سلیمانی» اشاره کردند.
پاسخ فرماندهی استراتژیک آمریکا
با گذشت یک هفته از موج حملات و انتقادات جمهوریخواهان تندرو، یک سخنگوی فرماندهی استراتژیک آمریکا (استراتکام) روز پنجشنبه از تصمیم این نهاد برای میزبانی از سخنرانی سیدحسین موسویان دفاع کرد و گفت: «هدف از برگزاری این همایش بررسی طیف گستردهای از مسائل بازدارندگی و تفکر است و ما همواره در پنلها و سخنرانان خود به دنبال طیف گستردهای از دیدگاهها از جمله دیدگاههایی هستیم که با دیدگاههای خودمان متفاوت است.
ما از موضع قبلی آقای موسویان در دولت ایران آگاه بودیم و معتقد بودیم که در زمینه سمپوزیوم خلع سلاح، از این بینش در یک دیدگاه مخالف بهرهمند میشویم». این مقام درعینحال یادآور شد که «نظرات بیانشده توسط شرکتکنندگان در کنفرانس، موضع فرماندهی استراتژیک ایالات متحده یا تایید آن نیست».
سوابق حملات تندروهای ایران به موسویان
البته، موسویان که سالهاست بهعنوان پژوهشگر در دانشگاه پرینستون فعالیت میکند و همواره در مقالات، سخنرانیها و مصاحبههای خود از مواضع و سیاستهای رسمی ایران دفاع میکند و میتوان مدعی شد یکتنه نقش لابی ایران در میان نخبگان و سیاستگذاران آمریکا را ایفا میکند، با این فضاسازیها و حملات بیگانه نیست. اواخر سال ۱۴۰۰ بود که گروهی تحت عنوان «پژوهشگران و کنشگران آمریکایی» با انتقاد از مواضع و سوابق موسویان، خواستار عزل فوری وی از دانشگاه پرینستون آمریکا شدند.
اما مهمترین حملات و فضاسازیها علیه موسویان، نه از سوی مقامات یا لابیهای آمریکایی و اسرائیلی که از سوی جریانهای راست تندروی ایران صورت گرفت.
موسویان که در زمان دولت خاتمی که حسن روحانی مسئولیت تیم مذاکرهکننده هستهای ایران را برعهده داشت، معاون دبیر شورایعالی امنیت ملی و سخنگو و یکی از اعضای ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای بود؛ پس از روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد و کنار رفتن روحانی از دبیری شورایعالی امنیتملی، با پروندهسازی دولت جدید مواجه و به «جاسوسی» متهم شد.
موسویان در مصاحبهای که سال ۱۳۹۷ با خبرگزاری ایلنا انجام داد، توضیحاتی درباره اتهامات و ماجرای بازداشت ۱۰ روزهاش در سال ۱۳۸۶ ارائه کرد؛ زمانی که او معاون مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که ریاست آن را حسن روحانی برعهده داشت.
موسویان در بخشی از آن مصاحبه میگوید: «بازپرس و قاضی اصلی پرونده من، جناب حسن حداد، معاون وقت امنیت دادستان تهران بودند که حکم بازداشت من را در اردیبهشت ۸۶ صادر کردند. بعد از ۱۰ روز بازجویی در اوین، آقای حداد من را به اتاق کارش در اوین احضار و حکم آزادی به قید وثیقه را صادر کرد.
در این جلسه ایشان به من گفت که سوءتفاهمها برطرف شده و از من خواست که سکوت کنم تا جنجالها فروکش کند و ظرف بیست روز قرار منع تعقیب من را صادر خواهند کرد. آقای حداد همچنین به من گفت که بیرون از اوین، خبرنگاران تجمع کردهاند و شما فقط یک کلمه جواب بده و بگو «سوءتفاهماتی بود که رفع شد».
من به آقای حداد گفتم که از درِ دیگری مرا خارج کنید، چون همین یک کلمه را هم نمیخواهم بگویم. بعد از آزادی من دهها شخصیت و مسئول کشور از هر دو جناح از آقای حداد سوال کردند و ایشان به همه بدون استثناء صریحا گفتند که اتهام جاسوسی به موسویان که در رسانهها و توسط برخی مقامهای دولتی مطرح شده، بیاساس است. (در آن مقطع)، آیتالله هاشمیشاهرودی، رئیس وقت قوه قضائیه بودند.
همان روزهای اول بعد از بازداشت، مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی از ایشان خواستند که شخصاً پرونده را مطالعه و نظرشان را به ایشان بدهند. یکی، دو هفته بعد آیتالله هاشمیشاهرودی در جلسهای در مجمع تشخیص مصلحت در حضور تعدادی از بزرگان نظام به مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی فرمودند که پرونده را مطالعه کرده، نظر خود ایشان و بازپرس پرونده این است که اتهام جاسوسی کاملاً بیاساس است و آقای موسویان هم دراین مورد بیگناه هستند.
ایشان همان سال در سخنرانی درحوزه علمیه قم هم علناً این نظر را اعلام کردند. بعد از آزادی، با وجود سکوت من، جنجالها به طرز عجیبی گسترش یافت و سیل اتهامات متعددی مطرح شد که در پرونده وجود خارجی نداشت. من به نماینده آقای اژهای و به آقای حداد، قاضی پرونده گفتم که این اتهامات از کجا خلق شده و منتشر میشود و چرا آنها سکوت کردهاند؟ هر دو به من گفتند که این هجمه خارج از وزارت اطلاعات و قوه قضائیه سازماندهی شده است. نماینده آقای اژهای هم شهریور ۸۶ من را به وزارت اطلاعات دعوت و ضمن پذیرایی، به خاطر سکوتی که کرده بودم، تشکر کرد.
بازپرس و قاضی اصلی پرونده من، آقای حداد هم بالاخره بعد از شش ماه قرار منع تعقیب من در مورد هر سه اتهام موجود درپرونده، از جمله ارائه اطلاعات غیرمجاز به بیگانه را در آبان ۸۶ صادر کرد. آقای حداد در مورد اتهام جاسوسی که در پرونده وجود نداشت هم در قرار خودشان تصریح کرده بودند که اساساً وزارت اطلاعات چنین ادعایی نداشته است. بعد از آن هم آقای جمشیدی سخنگوی قوه قضائیه در جمع خبرنگاران در ارتباط با اتهامات مطرحشده علیه من گفت که موسویان در مورد جاسوسی و نگهداری اسناد محرمانه بیگناه شناخته شده است».
دعوت به مذاکره و میانهروی
اما علت این حملات و اتهامزنیهای راست رادیکال ایران و راست رادیکال آمریکا به چهرههایی، چون موسویان چیست؟ آنچه روشن است این دو جریان از دو مسیر متفاوت به یک راهبرد میرسند که همانا ضرورت تداوم و حتی افزایش تنش در روابط میان ایران و آمریکاست. برمبنای چنین رویکردی است که در مقاطع مختلف، هرگاه زمینه تنشزدایی و شکلگیری سطحی از مذاکرات فراهم شده است، راستگرایان رادیکال در تهران یا واشنگتن فعال میشوند و میز مذاکره را برهم میزنند؛ که در این میان، سهم و مسئولیت تندروهای آمریکایی را باید بسیار بیشتر دانست.
طرح مشکوک بحث «محور شرارت» در سخنرانی جورج بوش پسر آنهم در شرایطی که دولت ایران منادی گفتوگوی تمدنها بود و حتی مقامات نظامی ایران در جنگ علیه تروریسم به همکاری اعلامنشدهای با ائتلاف ضدطالبان روی آورده بودند؛ نماد بارزی از این اقدامات بود که با نفوذ نئوکانهای جنگطلب در دولت بوش و سوءاستفاده از فضای امنیتی-نظامی آمریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر و با محوریت چهرههایی، چون دیک چنی، دونالد رامسفلد و جان بولتون ظهور و بروز یافت و نهفقط روابط دو طرف را بار دیگر به مرز بحران رساند، بلکه موقعیت نیروهای اصلاحطلب و میانهرو در ایران را بهشدت تضعیف کرد و بهنوعی، آغاز پایان اصلاحات دومخرداد را رقم زد. مواضع رادیکال دولت بوش علیه ایران، یکی از عوامل اصلی و بسترساز کنار رفتن چهرههایی، چون خاتمی، روحانی و موسویان و روی آمدن راستگرای رادیکالی، چون احمدینژاد بود؛ چهرهای که آشکارا بر غنیسازی هرچه بیشتر پای میفشرد، اسرائیل را تهدید به نابودی میکرد و حتی برای مخالفان هولوکاست کنفرانس بینالمللی در تهران میگذاشت.
پس از احمدینژاد نیز، با وجود روی کار آمدن میانهروها در ایران، باز هم این رادیکالهای راست بودند که تحتعنوان «دلواپسان» به فضاسازی و کارشکنی در مسیر توافق هستهای پرداختند و خواسته یا ناخواسته با تلآویو، ریاض و لابیهای عبری-عربی در آمریکا علیه برجام همراه و همسو شدند. حتی پس از آنکه برجام به امضاء رسید، باز حملات راستگرایان تهران و واشنگتن ادامه یافت تا جایی که در جریان انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، به یکی از محورهای حملات دونالد ترامپ به حزب دموکرات و نامزد آن، هیلاری کلینتون، تبدیل شد و زمینه شکست شگفتآور او را فراهم کرد.
راستهای رادیکال با گذشت حدود ۱۸ ماه از زمان روی کار آمدن ترامپ، نهایتاً به هدف خود رسیدند و در اردیبهشت ۱۳۹۷ آمریکا از برجام خارج شد و تا امروز نیز، بهرغم همه فرازونشیبها و تحولات داخلی ایران و آمریکا، احیای آن محقق نشده است. با چنین سابقهای، عجیب نیست که امروز هم چهرههایی، چون موسویان که همچنان بر ضرورت بازگشت به میز گفتگو پای میفشارند و از احیای برجام بهعنوان «گزینه بدون جایگزین» یاد میکنند؛ از سوی راستگرایان رادیکال (اعم از جمهوریخواهان آمریکا، دلواپسان داخل ایران و اپوزیسیون خارج از کشور) مورد حمله قرار گیرند و باران اتهامات از «وابستگی به آمریکا» و «جاسوسی» تا «تروریست» و «وابستگی به ایران» بر آنان ببارد.
چهار پیشنهاد برای احیای برجام
بااین وجود و همزمان با اوجگیری حملات به موسویان، وی بار دیگر در نوشتاری که در سایت «میدل ایستای» منتشر کرده، ایران و آمریکا را به مذاکره مستقیم در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک فراخوانده و چهار پیشنهاد برای احیای برجام و ماندگاری آن داده است. موسویان در یادداشت اخیر خود مینویسد: «با توجه به در پیش بودن سال انتخابات بعدی ریاستجمهوری آمریکا و عدم موافقت کنگره با برجام، جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، احیاء برجام را رها و به قصد مدیریت بحران، سیاست «نه برجام، نه بحران» را بهعنوان یک سیاست انتقالی کوتاهمدت انتخاب کرده؛ درحالیکه احیاء برجام میتواند زمینهساز بهبود روابط دو کشور باشد».
موسویان با اشاره به اینکه «دولت بایدن متوجه شده که خروج دونالد ترامپ از برجام و اعاده تحریمها علیه ایران، نتیجه باخت-باخت برای غرب و ایران داشت»، به سخنرانی بحثبرانگیز اخیر خود در فرماندهی استراتژیک آمریکا اشاره کرده و نوشته که در آن سخنرانی، چند دلیل در مورد خسارت غرب از خروج ترامپ از برجام ارائه کرده بود. این دلایل، از این قرار است:
۱) ایران برنامه هستهای خود را توسعه داد، سطح غنیسازی از ۶۷/۳ درصد به ۶۰ درصد افزایش یافت و زمان گریز هستهای نیز از یکسال به حدود ۱۲ روز رسید.
۲) تحریمهای ترامپ و خرابکاریها و ترورهای اسرائیل علیه برنامه هستهای ایران نتوانست مانع پیشرفت برنامه هستهای ایران شود.
۳) چرخش ایران به شرق بهویژه روسیه و چین و پیوستن ایران به سازمان شانگهای و گروه کشورهای بریکس سرعت یافت. ایران پهپاد به روسیه صادر کرد و غرب هم مدعی است که این پهپادها در جنگ علیه اوکراین استفاده شده است.
وی درعینحال یادآور شد: «خروج ترامپ برای ایران هم خسارت داشته است. تحریمهای یکجانبه آمریکا حدود یکهزار میلیارد دلار به ایران خسارت زده و تعداد ایرانیهای زیر خط فقر به حدود ۳۰ درصد از کل جمعیت ایران رسیده است». موسویان در ادامه با اشاره به اینکه «اخیراً وساطت قطر و عمان منجر به یک معامله کوتاهمدت بین ایران و آمریکا شده»، نوشته که این معامله کوتاهمدت طبق گزارش رسانه ها، بر این اساس است:
۱) ایران سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم غنیشده را افزایش نخواهد داد و پنج زندانی ایرانی و آمریکایی را آزاد خواهد کرد. متقابلاً آمریکا نیز پنج ایرانی-آمریکایی را آزاد و علاوه بر آن شش میلیارد دلار از وجوه بلوکهشده ایران برای نیازهای پزشکی و غذایی ایران را آزاد خواهد کرد.
۲) نیروهای آمریکایی در منطقه توسط متحدین منطقهای ایران مورد حمله قرار نخواهند گرفت، متقابلاً ایران قادر به فروش نفت بیشتری خواهد بود و همانطور که علی باقری، معاون وزیر خارجه ایران گفته وجوه بلوکهشده ایران در عراق هم آزاد خواهد شد.
۳) آنطور که یک مقام اروپایی به من گفت، درحالی که کشورهای غربی از همکاری نظامی با ایران پرهیز خواهند کرد، اما مانع اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت نخواهند شد و اروپاییها هم از مکانیسم ماشه برای اعاده تحریمهای سازمان ملل علیه ایران استفاده نخواهند کرد. طبق برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، محدودیت همکاری تسلیحاتی با ایران از اکتبر ۲۰۲۳ (ماه آینده) برداشته خواهد شد.
موسویان این توافق کوتاهمدت را «تحولی مثبت» میداند، اما معتقد است که به سه دلیل زیر ممکن است پایدار نماند:
۱) بازیگران منطقهای و بینالمللی قدرتمندی در منطقه حضور دارند که میتوانند حملاتی علیه نیروهای آمریکایی ساماندهی کنند و ایران متهم ماجرا شود.
۲) نتیجه انتخابات آمریکا مشخص نیست. اگر یک رئیسجمهور رادیکال از جمهوریخواهان انتخاب شود، ممکن است برجام را برای همیشه نابود کند.
۳) معادله چانهزنی بین آمریکا و ایران اینگونه بوده که هرگاه آمریکا تحریمها را افزایش داده، ایران هم برنامه هستهای خود را توسعه داده و آمریکا در منطقه هم دچار خسارتهایی شده است. بنابراین، ممکن است آمریکا با توافق فعلی تحت سیاست «نه برجام، نه بحران»، بخواهد ضمن حفظ تحریمها، توسعه برنامه هستهای ایران و تقابلات منطقه را مهار کند.
موسویان در ادامه تاکید میکند که برجام جایگزین ندارد و احیاء آن هم امکانپذیر است، منتهی نیازمند دو عامل است:
۱) گفتگوهای مستقیم ایران و آمریکا.
۲) توافق کشورهای ۱+۵ و ایران برای احیاء برجام براساس متن اوت ۲۰۲۲.
موسویان براین اساس مینویسد: «فضای مثبتی که در اثر توافق کوتاهمدت اخیر حاصل شده، ایجاب میکند که بایدن سیاست «نه برجام، نه بحران» را به «برجام، نه بحران» تبدیل کند. احیاء برجام و اجرای درست آن، زمینه را برای گفتگوهای ایران و آمریکا در مورد سایر موضوعات فراهم خواهد کرد». وی در ادامه پیشنهاد اصلی خود را ارائه میدهد: «مجمع عمومی سازمان ملل تا چند روز دیگر آغاز میشود. این نشست فرصت خوبی برای آغاز گفتگوهای مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا و متعاقب آن برگزاری نشست کشورهای ۱+۵ و ایران و گفتگو برای احیاء برجام است».
وی در دفاع از پیشنهاد خود و نقشه راه پیشبرد آن نیز مینویسد: «دیپلماسی جهت مهار تقابلات یک الزام غیرقابلاجتناب است. در سخنرانی اخیرم درمرکز فرماندهی استراتژیک آمریکا پیشنهاد کردم که گفتگوهای جامع بین تهران و آمریکا به منظور پایان بخشیدن به خصومتهای ۴۰ساله دو کشور و برقراری روابطی براساس احترام متقابل و عدم مداخله، آغاز شود. درعینحال، معتقدم بهتر است قبل از آغاز گفتگوهای جامع دو دولت، گفتوگویی بین نمایندگان کنگره آمریکا و مجلس ایران انجام شود؛ زیرا در کنگره آمریکا و در مجلس ایران مخالفتهای جدی با گفتگو و بهبود روابط دو کشور وجود دارد. گفتگوهای جامع دو دولت نیازمند صدای واحد در داخل هر دو کشور است».
باید دید این پیشنهاد جدید موسویان، بار دیگر واکنش تندروهای تهران و واشنگتن را برخواهد انگیخت یا آنکه شاهد ابتکارعمل و فعال شدن برخی گرایشهای میانهرو در دو کشور و استفاده از فرصت مذاکره در نیویورک خواهیم بود؟