جمعه 2 آذر 1403

اخبار برگزیده

اخبار مهم

یادداشت

چرا ویدئوهای ساسی مانکن بازدیدهای میلیونی دارد؟

ویدئو کلیپ‌های ساسی مانکن معمولا بازدید بسیار زیادی دارد و به خاطر استفاده از عناصر «ریتم»، «رنگ» و «جذابیت جنسی» به شدت دست به دست می‌شود. اما این یک سوی ماجراست و گستردگی ابتذال را می‌توان در سطحی دیگر نیز بررسی کرد. فرهاد فرزاد سردبیر رویداد۲۴ در این گزارش با اتکا به آرای تئودور آدورنو بررسی کرده که چرا در عصر جدید ابتذال کارکردی به این گستردگی یافته است و چگونه انسان‌ها به مغاک امر مبتذل فرو می‌روند.

به گزارش نقش فردا به نقل از رویداد۲۴ فرهاد فرزاد: «آنانی که بر قله قدرت نشسته‌اند، دیگر حتی علاقه‌ای به پنهان کردنِ نظام انحصاری ندارند! همچنان که خشونت این وضع آشکارتر می‌شود، قدرتش نیز فزونی می‌گیرد. دیگر حتی نیازی ندارند تا به هنری بودن تظاهر کنند.

این حقیقت که آن‌ها فقط نوعی کسب‌و کارند، به ایدئولوژی رایج بدل می‌شود تا مزخرفاتی را که عامدا تولید می‌کنند، توجیه کند.» / از مقاله «صنعت فرهنگ‌سازی به مثابه فریب توده‌ای» تئودرو آدورنو ترجمه مراد فرهادپور

حالا دیگر مهم نیست محتوای کلیپ‌های ساسی مانکن چیست؛ او هر موزیک ویدئوی جدیدی منتشر می‌کند، سریعا فراگیر می‌شود؛ تفاوتی نمی‌کند کلیپ «آقامون جنتلمنه» باشد یا «اول اینستا بعد کتاب» یا کلیپ «سمیه نرو» او که بازیگر فیلم‌های پورن در آن بازی می‌کرد یا کلیپ اخیر او با نام «برادران لیلا» که انتشار آن همچون کلیپ‌های قبلی، حاشیه‌های زیادی داشت.

در مواجهه با ویدئوکلیپ‌های ساسی مانکن و البته نمونه‌های مشابه همچون «تتلو» یا «کاردی‌بی» دو ایده وجود دارد؛ برخی معتقدند باید از کنار آن گذشت و بها نداد تا بیشتر دست به دست نشود اما برخی معتقدند سکوت بی‌معناست و باید خانواده‌ها و جامعه را آگاه کرد تا بدانند با چه جریان مخربی طرف هستند.

کلیپ جدید کوتاه ساسی مانکن بیش از ده‌ها میلیون بازدید داشته و به جز الفاظ رکیک هم نکته‌ خاصی در آن نیست اما چرا چنین اتفاقی می‌افتد و چنین تصاویری تا این حد بازدید می‌خورد؟

برخی معتقدند به خاطر بگیر و ببندها و سانسور در ایران، سلیقه موسیقی در ایران تنزل یافته است. این بخشی از ماجراست و واقعیت دارد اما همه ماجرا نیست، چنانچه در دنیا نیز وضعیت بهتر از این نیست و خواننده‌هایی همچون «نیکی مینانژ» یا «کاردی بی» همان کارکرد جنسی ساسی مانکن در ایران را دارند و اتفاقا جایزه‌های معتبر هم می‌گیرند یا خواننده‌ای همچون بیلی آیلیش جایزه گرمی می‌گیرد. با این حال گروهی در ایران معتقدند که سیاست‌های فرهنگی موجب بروز چنین اتفاقاتی شده است.

صنعت فرهنگ چیست؟

تئودور آدورنو از فیلسوفان آلمانی چپ‌ نو برای نخستین بار موضوع «صنعت فرهنگ» را به عنوان یک تز مطرح کرد که ابعاد دیگر آن توسط دیگر متفکران مکتب فرانکفورت همچون هورکهایمر و مارکوزه و بعدها هابرماس ادامه یافت. آنها معتقدند در دنیایی که منطق سرمایه حرف نخست را می‌زند، فرهنگ از کارکرد اصلی خود خارج می‌شود و همچون «کالایی مصرفی» به خورد توده‌ها داده می‌شود.

به اعتبار دیدگاه آنها هر فرهنگی که بتواند پول بیشتری خلق کند، اعتبار بیشتری می‌یابد و به علت تبلیغات گسترده‌ای که روی آن انجام می‌شود، به «فرهنگ هژمونیک» تبدیل می‌شود. از این منظر به اعتقاد آنها تولیدات فرهنگی متناسب با تقاضای وسیع اقتصاد سرمایه‌داری است.

هربرت مارکوزه دیگر فیلسوف چپگرای آلمانی در تشریح همین وضعیت می‌گوید: «صنعت فرهنگ نیازهای کاذب را تولید و ارضا می‌کند.» که این کار به این روش انجام می‌شود که اولا که محصول فرهنگی قالب‌شده به توده‌ها استاندارد نشان داده می‌شود و در ادامه به آن فردیت بخشیده می‌شود تا این اقدام در راستای انتخاب فردی افراد توجیه شود؛ حال آنکه موضوع فردی نیست و کاملا اجتماعی است.

دیدگاه نومارکسیست‌هایی همچون آدورنو و هورکهایمر و مارکوزه با دیدگاه مارکسیست‌های کلاسیک متفاوت است و آنها «فرهنگ» را به جای «اقتصاد» به عنوان زیربنا می‌پذیرند و معتقدند مهمترین پیامد «صنعت فرهنگ»، نابود کردن فرهنگ توده از طریق «ایجاد نیازهای ساختگی» است تا با این روش ذوق و ترجیحات توده‌ها مطابق آنچه پیش برود که منطق بازار آن را شکل می‌دهد.

درباره موسیقی‌های جنسی و اروتیک هم دقیقا همین موضوع «صنعت فرهنگ» مصداق دارد و منطق بازار به نحوی حرکت می‌کند که ذائقه مشتری را بر پایه درآمد بیشتر تغییر دهد، بی‌آنکه پیامدهای آن برایش اهمیت داشته باشد. در این فضا آنچه مهم است، تعداد لایک‌ها و ویوی ساسی مانکن یا چهره‌های مشابه اوست؛ چهره‌هایی که در اینجا معمولا یا درآمد کلیکی دارند یا از طریق سایت‌های قمار ارتزاق می‌کنند و در پیوندی ناگسستنی با بازار (تبلیغات) سبکی از زندگی را بازنمایی می‌کنند و به واسطه همین وضع، فرهنگ تبدیل به صنعتی در دست سلبریتی‌هایی می‌شود که «منطق بازار» در آن حرف نخست را می‌زند؛ منطقی که بر این پایه وضع شده است: «هر فرهنگی که بتواند پول بیشتری خلق کند، اعتبار بیشتری می‌یابد.»

بدیو معتقد است هنر، «مازاد» دارد و به همین دلیل پدیده‌ای خطرناک برای وضع موجود (منطق سرمایه) است و امکان دارد از طریق همین مازاد، منطق سرمایه به چالش کشیده شود، به همین دلیل است که با شیوه کالایی شدن، هنر تقلیل داده می‌شود تا با دستمالی کردن و از بین بردن اهمیت آن، واژه «هنر» یا «هنرمند» به هر کسی اطلاق شود.

بدیو سه پدیده را دارای «مازاد» می‌داند که تونایی ایجاد «رخداد» دارند. رخداد به باور بدیو وضعیتی است که می‌تواند تمام نظام موجود را به چالش بکشد. هنر، سیاست، عشق و علم چهار عنصر بدیویی هستند. او معتقد است که این چهار مورد، به دلیل داشتن همین مازاد، خطری برای «وضعیت موجود» به شمار می‌روند، به همین دلیل مستمرا تقلیل داده می‌شوند و مورد هجمه قرار می‌گیرند. عشق به سکس، سیاست به مدیریت، علم به تکنولوژی و در نهایت هنر به نوعی از فرهنگ‌ روزمره تقلیل داده می‌شود.

ویدئو کلیپ ساسی مانکن

«پورنوگرافی» و «ابتذال در موسیقی» به نوعی کارکرد تقلیل هنر را دارند و هر دو کارکردی یکسان دارند؛ ساختن سوژه‌های مصرف‌گرا و مکانیکی که از «انسان» به «ماشین‌های پول‌ساز» تنزل پیدا کرده‌اند بنابراین محصولات فرهنگی نیز باید تنزل یابند تا به سطح «انسان‌های تک‌ساحتی» برسند و برای این کار نیز تمام اقشار و گروه‌های سنی مورد هدف قرار می‌گیرند.

در واقع اگرچه در انتشار این آثار از عباراتی همچون (۱۸+) استفاده می‌شود، اما واقعیت این است که محصول نهایی برای همگان تولید می‌شود تا هیچ‌کس قادر به گریز از آن نباشد و محصولاتی که حتی به نام «مخصوص فلان گروه سنی» تفکیک شده‌اند هم به حدی صوری دسته‌بندی شده‌اند که آخر سر یکسان و همانند از کار در می‌آیند.

هربرت مارکوزه این جریان را در راستای «سطحی شدن فرهنگ» و «تبدیل خصوصیت آن از دوبعدی یه یک‌بعدی» تحلیل می‌کند و عنوان کتاب «انسان تک‌ساحتی» را نیز از همین تم استخراج می‌کند؛ انسانی که تنها در یک بعد پیش می‌رود: سنجیدن همه چیز با لایک و ویو و پول! حاصل کار نیز به زعم آدورنو، همان حلقه «مغزشویی» است و ایجاد نیازهای از پیش تعیین شده.

چند سال قبل انتشار فیلم خصوصی کیم کارداشیان با کانیه وست دوست پسر سابقش، میلیون‌ها بار دیده شد و به شهرت کیم کارداشیان کمک کرد. بعد از آن فیلم‌های خصوصی دیگری هم از بازیگران منتشر شد. حتی بعضی این سلبریتی‌ها عمدا این تصاویر را منتشر می‌کردند تا همان فضای «ساخت ماشین‌های پول‌ساز» را بسط دهند.

اگرچه برخی ناظران معتقدند که باید اینستاگرام را فیلتر کرد تا مشکلات حل شود، اما تجربه نشان داده با فروش فیلترینگ توسط خود حاکمیت، موضوع فیلترینگ بسیار بی‌معنی به نظر می‌رسد؛ چه آنکه همین الان کلیپ ساسی مانکن در سروش و روبیکا نیز دست به دست می‌شود.

با این شرایط باید به دنبال راه‌هایی بود که بتوان با آموزش یا اعمال محدودیت‌های سنی، با تخریب ذهن کودکان از طریق چنین کلیپ‌هایی مقابله کرد؛ چنانچه برخی چهره‌های مشهور نیز از همین روش استفاده کردند و آن را با دیگران به اشتراک گذاشتند، شاید روش مناسبی برای مقابله با چنین پدیده‌هایی باشد.

زمانی یوسف اباذری در نقد موسیقی مرتضی پاشایی او را خالتور و بدون ذره‌ای تکنیک می‌دانست که در فضای حذف هنرمند واقعی و کالایی کردن هنر به جامعه قالب شده است. چنین نمونه‌هایی امروز فراوانند که عاری از حداقل‌های تولید یک اثر هنری یا فرهنگی هستند و صرفا به واسطه تبلیغات وسیع یا قیافه‌های خاص به شهرت رسیده‌اند. در حقیقت کارکرد اصلی «کالایی‌سازی» پدیده‌ها همین است که آثار هنری درخشان به مرور به دلیل آنکه الزاما پول‌ساز نیستند، کنار گذاشته می‌شوند و آرام‌آرام آثاری با تکنیک‌های ضعیف‌تر و سپس آثار بدون تکنیک هنری و بعد از آن‌هم آثار صرفا اروتیک و جنسی با رنگ‌های بسیار پرکنتراست به خورد مخاطب داده می‌شود و رفته‌رفته کار به جایی می‌رسد که تا نام مثلا «موسیقی» آورده شد، نخستین چیزی به که به ذهن متبادر می‌شود، نامی چون ساسی مانکن است.

آدورنو در همان مقاله می‌نویسد اکنون پیش‌بینی یک قرن پیش آلکسی دوتوکویل به واقعیت پیوسته است: «استبداد، تن را به حال خود رها می‌کذارد و حمله خود را متوجه جان یا روح می‌سازد. نمی‌فرمانروا دیگر نمی‌گوید: باید همچون من فکر کنی یا بمیری. او می‌گوید: آزادی تا همچون من فکر نکنی؛ زندگی، اموال و همه چیزت از آن تو باقی خواهد ماند، ولی از امروز به بعد در میان ما فردی بیگانه خواهی بود»

واقعیت این است که همانگونه که توکویل گفته، هنر و تفکر دیگر بیگانه‌اند؛ فیلمسازان، نقاشان، موسیقیدان‌ها و شاعران و ادیبان و … یکی‌ یکی بیگانه و خانه‌نشین شده‌اند و هرکس بتواند از هنر پولسازی کند، سکه بازار است. انواع سریال‌های نمایش خانگی را در ذهن مرور کنید که دیدن آنها کارکرد یک‌روزه دارند و قرار نیست اندیشه‌ای را در بیننده زنده کنند. فقط یک لحظه باید و دید و خوش بود و گذر کرد؛ همین! در این نوع کالایی‌سازی هنر، دیگر جایی برای تفکر نیست.

سوی دردناک ماجرا آنجاست که اختلاف بزرگ با ساسی مانکن اینجاست که محتوای جنسی تولید می‌کند، اگر همین محتوای جنسیت‌زده نبود، او نیز همچون دیگر کسانی که در ایران مشغول فعالیت هستند، جایی برای خود داشت و با همین سطح نازل تکنیک، بازار را در اختیار داشت. به یاد بیاورید زمانی خبرگزاری تسنیم برای «کنسرت زانکو» تیتر می‌زد «اوج موسیقی با زانکو»! یا در نمونه دیگر موسیقی «سلام فرمانده» فقط به خاطر محتوای ایدئولوژیک آن هزاران قدر دید، بی آنکه اندکی دارای ویژگی‌های هنری باشد.

راجر کیمن تحلیلگر برجسته موسیقی، وقتی سمفونی شماره پنج بتهوون را تحلیل می‌کند، ضربه ابتدای اثر را به معنای «ضربه محتوم مدرنیتنه بر پیکر اروپا» تحلیل می‌کند و با این اثر تاریخ مدرنیته را روایت می‌کند. آدورنو خود موسیقیدان بزرگی بود و این هنر آنقدر برایش عظمت داشت که در مقابل آن خود را هم ناقص می‌دید. او در مواجهه با آثار بتهوون چنین می‌گوید: «از مواجهه‌ام با بتهوون آموخته‌ام که هرکجا چیزی به نظرم اشتباه، نامعقول یا ضعیف رسید، قضاوت‌ام را به تعویق بیاندازم و اشتباه را در خودم جستجو کنم.»

در دنیای جدید، تحلیل که جای خود، اساسا تکنیک هم حذف شده است. یعنی با لشگری از خالتورها مواجهیم که به مدد پولسازی آنها، به عنوان هنرمند معرفی شده‌اند. در این «وضعیت»، که دیگر «گوش و ذهن تربیت‌شده» حذف شده است، موسیقی‌های جدی‌تر پاپ همچون فرهاد مهراد، فریدون فروغی، شهیار قنبری و … یا ترانه‌سراهایی چون اردلان سرفراز و جنتی عطایی و … هم جایی ندارند، اکنون دوران «آقامون جنتلمنه» فرا رسیده است!

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین اخبار

کپی‌رایت ۲۰۲3, تمامی حقوق متعلق است به نقش فردا است @ طراحی شده در آتلیه نقش فردا