چهارشنبه 7 آذر 1403

اخبار برگزیده

اخبار مهم

یادداشت

28 مرداد 1357 خونین ترین روز آبادان؛ چه کسی سینما رکس آبادان را آتش زد؟

شب شنبه ۲۸ مرداد ماه سال ۵۷، سینما رکس آبادان در حالی که مملو از مردمی بود که برای تماشای فیلم «گوزنها» به آنجا رفته بودند آتش گرفت و این‌گونه یکی از دردناک ترین جنایت‌ های تاریخ ایران رقم خورد. اما در آتش سوزی سینما رکس چه اتفاقی افتاد؟ چه کسی سینما رکس آبادان را آتش زد؟
به گزارش نقش فردا؛ شب شنبه ۲۸ مرداد ماه سال ۵۷، سینما رکس آبادان در حالی که مملو از مردمی بود که برای تماشای فیلم «گوزنها» به آنجا رفته بودند آتش گرفت و این‌گونه یکی از دردناک ترین جنایت‌ های تاریخ ایران رقم خورد. اما در آتش سوزی سینما رکس چه اتفاقی افتاد؟ چه کسی سینما رکس آبادان را آتش زد؟
آن شب 600 نفر برای تماشای فیلم «گوزن‌ ها» به سالن سینما رکس آبادان رفته بودند

در آتش سوزی سینما رکس چه اتفاقی افتاد؟

آن شب ۶۰۰ نفر برای تماشای فیلم «گوزن‌ ها» به سالن سینما رکس آبادان رفته بودند که ناگهان گرفتار آتش شدند. مردم برای فرار از مهلکه به طرف درهای خروجی روی آوردند، ولی درها بسته شده بود و نزدیک به ۴۰۰ نفر در میان شعله‌ های آتش جان باختند.

ویرانه های سینما رکس بعد از آتش سوزی

 

ویرانه های سینما رکس بعد از آتش سوزی

 

گفتنی است فیلم «گوزن‌ ها» ساخته مسعود کیمیایی، اشاره کوتاه و گذرایی به روزهای فرار و مرگ یک مبارز مسلح علیه حکومت پهلوی دارد و بسیاری بر این عقیده بودند که فیلم به بخش کوچکی از واقعه سیاهکل (یورش مسلحانه هواداران سازمان چریک‌ های فدایی خلق ایران به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل در بهمن سال ۱۳۴۹ با هدف آزاد کردن یکی از اعضای دستگیرشده این سازمان) پرداخته‌ است.

دو ماه پیش از حادثه آتش سوزی هم این فیلم در سینما رکس مورد حمله قرار گرفته بود.

بنا بر گزارش سرتیپ رزمی رییس شهربانی آبادان پس از ۴۸ ساعت از وقوع فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس «گروه تروریستی ۴ یا ۵ نفره ابتدا تمام راهروی سینما درطبقه دوم را به آتش کشیده شده، سپس مواد آتش‌زا را از زیر در‌ها به داخل سالن سینما ریخته و اینگونه هر راه فراری را بر مردم بسته بودند.»

تیتر روزنامه اطلاعات پس از حادثه آتش سوزی سینما رکس

 

پس از آتش سوزی سینما رکس بحث‌ های زیادی بر سر عاملان این حادثه به وجود آمد. حکومت پهلوی انقلابیون را متهم می‌ کرد و انقلابیون هم حکومت را عامل این فاجعه می‌ دانستند.

فردای روز حادثه جمعیت عظیمی از مردم آبادان و بستگان قربانیان که در مراسم تشییع گرد هم آمده بودند، ساواک را مسئول این حادثه دانستند و شعارهای تندی علیه شاه سر دادند.

تیتر روزنامه اطلاعات پس از حادثه آتش سوزی سینما رکس

 

اجساد قربانیان آتش سوزی سینما رکس
اجساد قربانیان آتش سوزی سینما رکس

 

دفن اجساد قربانیان سینما رکس
دفن اجساد قربانیان

 

در آن زمان، پلیس تعدادی را در این رابطه بازداشت کرد، اما مخالفان حکومت پهلوی، ساواک را عامل اصلی این آتش‌ سوزی می دانستند. آن ها معتقد بودند حکومت با این کار قصد داشته زهرچشمی از مردمی بگیرد که هوس سرنگونی شاه را کرده‌ بودند و در حقیقت با ایجاد رعب و وحشت اعتراضات را سرکوب کند.

امام خمینی (ره) که آن زمان در تبعید به‌ سر می‌ بردند در پیامی این عمل غیرانسانی را متوجه دستگاه حاکم دانستند و حکومت وقت هم متقابلاً با متهم کردن نیروهای انقلابی در این حادثه، آن ها را افرادی متحجّر و مخالف هنر عنوان کرد.

چه کسی سینما رکس آبادان را آتش زد؟

ویرانه های به جا مانده از سینما رکس

 

چند روز بعد از به آتش کشیده شدن سینما رکس، سرتیپ رزمی، رئیس شهربانی وقت آبادان اعلام کرد عامل آتش‌سوزی که به عراق فرار کرده را گرفته‌ و به ایران بازگردانده‌اند؛ جوانی به نام عبدالرضا آشور که گفته می‌شد از مرزنشینان عرب است که در راه آهن خرمشهر کار می‌کرد و در آن روز‌ها در عراق بود.

او بلافاصله به زندان آبادان منتقل شد. اما دستگیری آشور و رئیس سینما رکس و چند نفر از مأموران آتش‌نشانی آبادان نتوانست آتش خشم مردم داغدار آبادان را بنشاند. چرا که با توجه به اخباری که از شهرهای دیگر به گوش می‌رسید دستگیری یک نفر به عنوان عامل این حادثه قابل قبول نبود. سینما رکس آبادان سی‌اُمین سینمایی بود که طی یک ماه پیش از این حادثه در ایران به آتش کشیده شده بود و رد پای یک گروه در این آتش‌سوزی‌های زنجیره‌ای به چشم می‌خورد.

حسین تکبعلی‌ زاده که بود؟

حسین تکبعلی‌ زاده
حسین تکبعلی‌ زاده

 

چند روز بعد از این اتفاق بود که نام حسین تکبعلی‌ زاده به عنوان عامل اصلی آتش سوزی سینما رکس مطرح شد.

تکبعلی‌ زاده اولین بار پیش از پیروزی انقلاب در رابطه با حادثه آتش سوزی سینما رکس دستگیر اما موفق به فرار از زندان می شود و بار دوم در چهارم دی ماه ۵۷ دستگیر می‌شود. او در زندان بود که انقلاب به پیروزی می‌رسد و ۲۳ بهمن ۵۷ از زندان آزاد شد.

پس از آن مردم آبادان از دولت موقت و انقلابی می‌خواهند که قاتل فرزندانشان را به سزای عملش برساند و به همین دلیل روزنامه‌ها عکس او را به عنوان قاتل فراری منتشر می‌کنند. حسین تکبعلی‌ زاده مجدداً دستگیر می‌شود و این بار تا زمان برگزاری دادگاه در زندان آبادان می‌ماند.

 

درباره حسین تکبعلی‌ زاده و اینکه انگیزه اصلی‌اش از آتش زدن سینما چه بود جز اعترافات خودش در دادگاهی که سال ۵۹ در آبادان برای مجازات عاملین آتش‌‌ سوزی سینما رکس تشکیل شد و گفتگوهایی که با روزنامه‌ها و مجلات آن زمان داشت، تقریباً اطلاعات بیشتری وجود ندارد.

نکته‌ای که در مورد او هیچ کسی تردید نداشت این بود که او اعتیاد به مواد مخدر داشت و سابقه‌دار و خلافکار بود. تکبعلی‌ زاده در دادگاهی که چهارم شهریور سال ۵۹ برگزار شد خودش را چنین معرفی کرد: «من معتاد به هرویین و حشیش و کارگر جوشکار بودم و دوافروشی می‌کردم.»

تکبعلی‌ زاده پدرش را سال‌ها پیش از دست داده بود و مادرش با مرد معتاد نوشابه‌فروشی ازدواج کرده بود. ماجرای آتش زدن سینما رکس را نیز مادرش به زنی که در محرم و صفر روضه‌خوانی می‌کرد تعریف کرده بود.

تیتر روزنامه ها پس از فاجعه سینما رکس

 

درست در شب هفتم قربانیان سینما رکس که همزمان با شب شهادت امام علی بود این زن که به «ننه نمکی» مشهور بود واقعه را از مادر حسین تکبعلی‌ زاده می‌شنود و برای چند نفر نقل می‌کند. این در روزهایی است که تکبعلی‌ زاده ظاهراً در خفا زندگی می‌کرد.

چند روز بعد از دستگیری آشور که بعد‌ها گفته شد از نظر هوش در سطح پایینی بود، فردی معتاد در قبال آزادی‌اش می‌گوید که نام عامل جنایت رکس را می‌داند و حسین تکبعلی‌ زاده را به همراه ۳ برادر به نام‌های یدالله، فرج و فلاح بذرکار معرفی می‌کند.

درباره شخصیت و وضعیت تکبعلی‌ زاده نکات ضد و نقیضی وجود دارد. بنا به گفته کسانی که او را از نزدیک دیده‌ بودند او شخصیت باثباتی نداشت و بار‌ها حرف‌های خود را تغییر داد. با این همه اعترافات تکبعلی‌ زاده در دادگاه انقلاب، تنها سندی است که از او به جای مانده است.

بنا به گفته های حسین تکبعلی‌ زاده در دادگاه، او روز ۲۸ مرداد سال ۵۷ و در حین نمایش فیلم «گوزن ها» به همراه برادران بذرکار در سینما رکس حاضر شده بود. آن ها با پاشیدن تینر در بیرون سالن سینما، آنجا را به آتش کشیده بودند. از میان این ۴ نفر، فقط تکبعلی‌ زاده زنده مانده بود و بقیه، در آتش سوزی سینما کشته شده بودند.

 

تکبعلی‌ زاده سرانجام در دادگاهی به ریاست سید حسین موسوی تبریزی که طی ۳ روز، در ۲۰ جلسه و مجموعاً ۵۰ ساعت برگزار شد، محکوم، و در روز ۱۳ شهریور سال ۵۹ به دار آویخته شد.

به همراه او، متهمان دیگر پرونده، سروان منوچهر بهمنی، علی نادری مدیر سینما رکس، اسفندیار رمضانی مدیر داخلی سینما، سرهنگ سیاووش امینی آل آقا رییس سابق اطلاعات شهربانی آبادان و فرج‌الله مجتهدی نیز به دار آویخته شدند.

با وجود اینکه یکی از متهمان ردیف اول جنایت سینما رکس با اعتراف خودش به عنوان عامل اصلی حادثه اعدام شد اما پرونده سینما رکس و عاملان این حادثه همچنان موضوعی سؤال‌ برانگیز باقی ماند.

روایت متفاوت شاهد عینی آتش سوزی سینما رکس بعد از ۴۲ سال

 

یکی از حاضران در این ماجرا «رضا خدری» خبرنگار آبادانی روزنامه کیهان است. او که در روز حادثه چند دقیقه بعد از آتش سوزی خودش را به محل حادثه می‌رساند و اولین خبرنگاری است که به داخل سینما راه پیدا کرده و عکس‌هایی که حالا از حادثه وجود دارد را گرفته است. خدری متولد و بزرگ شده آبادان است و بنابراین شناخت خوبی درباره بسیاری از اشخاصی که نامشان در پرونده است دارد.

همه قبل از آتش سوزی بیهوش شده بودند

 

خدری در مصاحبه با انصاف نیوز همه‌ی روایت‌های رسمی از این حادثه را دروغ خواند و گفت: افراد در سینما رکس قبل از آتش سوزی خفه شده بودند. چرا که ممکن نیست در عرض حدود ۲۰ دقیقه ۷۰۰ نفر بسوزند. چون اگر آن‌ها هوشیار بودند می‌توانستند فرار کنند. با توجه به اینکه کسی از جایش تکان نخورده بود یعنی همه قبل از آتش سوزی همه بیهوش شده بودند.

او ادامه داد: من زمانی که رفتم داخل هیچکس از سر جایش تکان نخورده بود؛ همه در جای خودشان سوخته بودند. من دیدم جسدی که پایش روی پایش بود و سوخته بود. و این سوختگی در حدی بود که نمی‌شد تشخیص داد که آن جنازه زن است یا مرد.

هیچکس زنده از سینما بیرون نیامد

 

بعضی روایت‌های رسمی می‌گوید حداقل بین ۲۰ تا ۴۰ نفر از این آتش سوزی نجات پیدا کرده‌اند. عباس امینی مستندساز جوان آبادانی که مستندی درباره‌ی این سینما رکس ساخته اما در گفت و گویی ادعا کرده که تعداد آن‌هایی که نجات پیدا کرده‌اند خیلی بیشتر است. او می‌گوید من با تعداد زیادی از آن‌ها صحبت کرده‌ام اما آن‌ها حاضر نیستند خودشان را معرفی کنند. چون هر کسی زنده بیرون آمده بود، در مظان اتهام بود که حتماً دستی در قضیه داشته است، فضا خیلی متشنج بود. برای همین بیشتر آن‌ها ترجیح دادند سکوت کنند، برخی آنقدر ترسیده بودند که از ایران رفتند.

خبرگزاری پارس (ایرنای کنونی) همان زمان در خبری درباره نجات یافتگان نوشت: از هفتصد تماشاگر کوچک و بزرگ که در سالن سینما «رکس» آبادان سرگرم تماشای فیلم بودند، در جریان آتش‌سوزی، تنها یک صد نفر توانستند خود را از مهلکه نجات دهند و به بیرون فرار کنند و شش صد نفر دیگر در میان جهنمی از آتش سوختند که از این عده سیصد و هفتاد و هفت نفر جان خود را از دست دادند.

خدری اما این روایت را هم دروغ می‌داند و می‌گوید: هیچ کس از سینما رکس زنده بیرون نیامد؛ فقط یک نفر نجات پیدا کرد که آن هم بچه‌اش گریه کرده بود و بیرون آمده بود.

او توضیح می‌دهد: سینما رکس یک سینمای قدیمی بود که همان موقع ۶۰ سال سن داشت؛ دیوارهایش هم فقط یک ردیف آجر بود اگر این‌ها هشیار بودند و حتی با لگد دیوار می‌زدند دیوار می‌ریخت با توجه به اینکه آدم در زمان خطر قدرتش بیشتر می‌شود. پس این‌ها هشیار نبوده‌اند. من آنجا بودم هیچ صدایی به بیرون نمی‌آمد. اصلاً صدای مردم و این‌ها نمی‌آمد. بعد از اینکه من داخل رفتم همه روی صندلی‌هایشان سوخته بودند و صندلی های آهنی از بین رفته بودند.

معماری سینما رکس چگونه بود؟

 

خدری ساختمان سینما را اینگونه توصیف کرد: سینما رکس طبقه بالای یک پاساژی بود. یک درب جدا داشته که یک درب میله‌ای آهنی داشت. برای رسیدن به سینما شما باید از آن در وارد می‌شدید از پله‌ها بالا می‌رفتید تا به سینما برسید.

یکی از نکاتی که در پرونده سینما رکس همیشه جای سوال دارد داستان بسته بودن درهاست. بعضی می‌گویند درها رو به داخل باز می‌شدند و فشار جمعیت باعث شده بود که نفراتی که جلو بودند نتوانند در را باز کنند.

سلیمی نمین ولی بسته بودن درب را کار ساواک می‌داند. او در بخشی از مصاحبه خود با تسنیم گفته: ساواک ۴ معتاد و موادفروشی که در کمیته مشترک ساواک و شهربانی از آنان پرونده داشتند، به کار گرفتند و معلوم نیست موادمخدری مصرف کرده بودند که پس از دستور ساواک به داخل سینما رفتند. این معتادان اطلاع نداشتند که قرار است درها بسته شود و خیالشان راحت بود که با شروع آتش سوزی به سرعت از سینما خارج خواهند شد. یکی از آن معتادان از راه پشت‌بامی سالن سینما توانست فرار کند. البته چند نفر اقدام به فرار از آن طریق کردند که الباقی سوختند و موفق نشدند.

اما در مجموعه تحقیقاتی که دفتر پژوهش‌ها و برنامه‌ریزی فرهنگی در اردیبهشت سال ۱۳۵۷ درباره استان خوزستان انجام داد، سینماهای شهر آبادان نیز مورد پژوهش قرار گرفت. در کتابی که با عنوان «بررسی مراکز فرهنگی شهرهای استان خوزستان ـ کتاب چهارم» بر اساس‌ آمار سال ۵۷ منتشر شده، چنین آمده است: «در شهر آبادان، مجموعاً ۱۵ سینما مورد شناسایی گروه اطلاعات و آمار خوزستان قرار گرفت با این تذکر که مشخصات ۸ سینما در اختیار پرسشگران این مرکز قرار نگرفت (۵ سینما به اسامی تاج، نفت، گلستان، بهمنشیر و پیروز به سبب وابسته بودن به شرکت نفت، ۳ سینما به اسامی نیاگارا، شهناز و ساحل به سبب تعطیل بودن در زمان بررسی)‌».

به همین دلیل هم پژوهش‌ها بر مبنای ۷ سینمای دیگر انجام شد: «۷ سینمای آبادان با ۵۱۲۰ متر مربع سطح کل و ۴۹۸۰ متر مربع سطح زیربنا به ترتیب ۰/۸۹ درصد از سطح کل و ۲/۳۸ درصد از سطح زیربنای مراکز فرهنگی شهر آبادان را شامل می‌شوند. بیشترین سطح اشغال ‌شده توسط این مراکز ۱۵۰۰ متر مربع و کمترین سطح ۴۲۰ متر مربع است. با توجه به اینکه به استثنای یک سینما که ۱۴۰ متر مربع فضای آزاد در اختیار دارد، تمام سطح اشغال ‌شده توسط این مراکز مربوط به سطح زیربنا است‌».

گنجایش سینماهای شهر آبادان از ۶۸۰ صندلی که کمترین تعداد تا ۱۰۰۰ صندلی که بیشترین تعداد است متفاوت بوده است. از تأسیس اولین سینمای آبادان تا سال ۱۳۴۶ که آخرین سینمای این شهر تاسیس شد، ۵ سینمای دیگر در این شهر شروع به فعالیت کرده‌اند.

در ادامه پژوهش‌های مربوط به سینماهای آبادان چنین آمده است: «از نظر نحوه تصرف، ۴ سینما ملکی و ۳ سینما استیجاری بوده است. از نظر طبقه‌بندی شهرداری‌ها ۵ سینما درجه ۲، و ۲ سینما درجه ۳ شناخته شده‌اند. از نظر زمان نمایش فیلم (سانس) ۴ سینما دارای ۴ نوبت نمایش و ۳ سینما دارای ۵ نوبت نمایش بوده‌اند. نوع فیلم‌های مورد نمایش از لحاظ کشور سازنده فیلم بدین ترتیب بوده که ۳ سینما اقدام به نمایش فیلم‌های خارجی می‌کرده‌اند و ۴ سینما، هم فیلم‌های خارجی و هم فیلم‌های ایرانی نمایش می‌داده‌اند. فیلم‌های خارجی نمایش‌ داده ‌شده در این سینما‌ها به ترتیب اولویت ساخت کشورهای ایتالیا، آمریکا، ژاپن، هندوستان، چین (هنگ‌کنگ)، انگلستان و فرانسه بوده‌اند.»

بر اساس همین پژوهش «اداره امور سینماهای آبادان توسط ۴۴ کارمند مرد شامل ۷ تن مدیر سینما، ۴ تن مدیر داخلی، ۷ تن آپاراتچی، ۱۲ تن کنترل‌چی و راهنما، ۵ تن بلیط فروش و ۹ تن سرایدار و نظافتچی و متصدی بوفه صورت می‌گرفته است. با توجه به اینکه سن تمام این کارکنان بین ۱۶ تا ۷۰ سال متفاوت بوده و میزان تحصیلاتشان (به استثنای نظافتچی‌ها که بی‌سواد بوده‌اند) از ششم ابتدایی تا دیپلم متوسطه متفاوت بوده است.»

اما در کتاب «جامعه‌شناسی آبادان» اطلاعات دیگری مربوط به اینکه کدام سینما در کجای شهر قرار گرفته و مخاطبانشان از چه قشری بودند، به چشم می‌خورد. از جمله اینکه سینما تاج سابق و «نفت» فعلی در محله بوارده جنوبی مخصوص کارمندان شرکت نفت بود و بقیه حق ورود به آن را نداشتند. فیلم‌های آن عمدتاً خارجی بود که برخی از آن‌ها به زبان اصلی پخش می‌شد. از سال ۱۳۵۴ که به علت بالا رفتن کیفیت فیلم‌های فارسی، هفته‌ای یک فیلم فارسی پخش می‌شد، در سینما تاج نظم خاصی برقرار بود و سینما دارای یک بار بود. سینما بهمنشیر و پیروز مخصوص کارکنان شرکت نفت و اعضای خانواده‌های آن بود. این دو سینما روباز بودند. سینماهای گلستان و نفت هم به اعضای باشگاه‌های گلستان و نفت اختصاص داشت. در این سینما‌ها انواع فیلم‌ها بر اساس نیاز و سلیقهٔ مخاطبان به نمایش در می‌آمد. در سینماهای شرکت نفت فیلم‌های درجه اول خارجی نمایش داده می‌شد و در سینماهای شهر نیز از فیلم‌های تجاری داخلی و خارجی گرفته تا فیلم‌های اجتماعی- سیاسی به زبان فارسی نمایش داده می‌شد. «گوزن‌ها» ساختهٔ مسعود کیمیایی یکی از‌‌‌ همان فیلم‌های اجتماعی- سیاسی بود که روز آتش گرفتن سینما رکس در حال اکران بود.

سینماهای آبادان همیشه مملو از جمعیت بود. تابستان‌ها هر ماهه بیش از ۷۵ هزار بلیت در سینماهای شرکت نفت و ۷۰ هزار بلیت در سینماهای شهر به فروش می‌رسید. حالا و در این روز‌ها تنها سینمای فعال شهر سینما «نفت» است. ‌‌‌ همان که آجر‌هایش هم از انگلیس آمد. ‌‌ همان که دادگاه عاملان آتش‌سوزی سینما رکس آنجا برگزار شد.

خدری داستان بسته بودن درب‌های سینما را نه کار ساواک می‌داند و نه فشار مردم او داستان را اینگونه توضیح می‌دهد: دری که گفته می‌شود یک در آهنی نرده‌ای بود که از بیرون می‌شد داخل را دید. سرهنگ بیات و سرهنگ امینی که الان در رسانه‌های خارجی درباره‌ی سینما رکس صحبت می‌کنند در آهنی را با زنجیر بسته بودند و می‌گفتند می‌خواهیم عاملین را بگیریم؛ برای جلوگیری از در رفتن آن‌ها در را بسته‌ایم. ولی یک نکته وجود دارد. کسی اصلاً پشت در نبود که گیر کرده باشد اگر کسی پشت در می‌آمد مردم آن‌ها را می‌دیدند و کمکشان می‌کردند. اصلاً کسی نتوانسته بود به پایین برسد. همه سر جای خودشان سوختند.

نبود آب برای خاموش کردن آتش

 

درباره‌ی دیر رسیدن آتش نشانی گزارش‌های زیادی وجود دارد. روزنامه اطلاعات در باره این موضوع در همان سال ۵۷ نوشت: شاهدان عینی حادثه می‌گفتند: در این میان قصور دستگاه‌های آتش‌نشانی را نیز نباید نادیده گرفت. با آنکه چندین تلفن فوری به مراکز آتش‌نشانی شد و آن‌ها در جریان حریق قرار گرفتند اما خیلی دیر خود را به محل رساندند و ضمناً اتومبیل‌های آتش‌نشانی فاقد تجهیزات لازم بود حتی یکی از ماشین‌ها آب نداشت. سرانجام فرماندار و سایر مقامات و اکیپ‌های امدادی به محل آمدند و کار حمل اجساد به خارج سینما و انتقال مجروحین به بیمارستان و کارهای دیگر شروع شد.

خدری هم این موضوع را تأیید می‌کند و می‌گوید: از دم آتش نشانی تا دم سینما رکس کلاً ۱۰ دقیقه پیاده راه است ولی آتش نشانی دیر رسید. آتش نشانی که آمد آب نداشت. شیرهای آتش نشانی هم رویشان را سیمان گرفته بودند.

نبودن آب برای خاموش کردن آتش یکی از اتهاماتی بود که «علی نادری» صاحب سینما به خاطر آن اعدام شده. حجت‌الاسلام سید حسین موسوی تبریزی، رئیس دادگاه عاملان آتش‌سوزی سینما رکس در گفت و گوی خود با سایت تاریخ ایرانی گفته بود: سینما رکس از ایمنی پایینی برخوردار بود و حتی راه فرار را با ظروف نوشابه بسته بودند. شهرداری از یک هفته پیش از آتش‌سوزی اخطار کرده بود که تانکر آتش‌نشانی خالی است، اما به این توصیه عمل نشده بود. شهرداری علیه مدیر سینما رکس شهادت داد که صاحب سینما رکس اخطارهایش را نادیده گرفته است.

خدری درباره‌ی حرف های آقای موسوی می‌گوید: کدام سینما مخزن اضطراری دارد؟ همین حالا هم سینماهای تهران مخزن ندارند. اصلاً مالک آن مجموعه آن جا نبود؛ زمانی که شنیده بود این اتفاق افتاده خودش را رسانده بود به مجموعه نه اینکه احضارش کنند؛ خودش آمده بود. اینکه چرا اعدام شد در پرده ابهام است.

ماده اشتعال‌زا چه بود؟

درباره‌ی ماده آتش زا اختلاف نظرهایی وجود دارد. گزارشی از شهربانی آن زمان وجود دارد که می‌گوید سه گالن بنزین در این آتش سوزی استفاده شده. اسنادی که ویکی لیکس سال‌ها بعد منتشر کرده می‌گوید این آتش سوزی بر اثر گازوئیل بوده. عباس سلیمی نمین استاد اصولگرای دانشگاه که مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران است در مصاحبه‌ای با مرکز اسناد انقلاب اسلامی می‌گوید ماده آتش زا بنزین هواپیما بوده است.

خدری درباره‌ی این موضوع می‌گوید: معلوم نیست این‌ها را با چه چیزی سوزانده‌اند؛ چرا که در حدود ۲۰ دقیقه آن بدن‌ها آنطور سوخته بودند. بنزین و گازوئیل اینطور نمی‌سوزاند. ساختمان یک طوری سوخته بود که سقف سینما با آن ارتفاع هم سوخته بود؛ این کار بیست لیتر بنزین نیست. در عکس‌هایی که من گرفتم مشخص است که حتی راه پله‌ها که بیرون از سینما هستند هم سوخته‌اند. این‌ها ماده آتش زا را حتی به دیوارها هم پاشیده بودند که آتش به سقف رسیده بود.

این قصه همین الان هم تخیلی است

خدری که تکبعلی‌زاده را از نزدیک می‌شناخته درباره‌ی او می‌گوید: «حسین تکبعلی‌زاده» گفت من ۲۰ لیتر بنزین برداشتم بردم و کبریت زدم و سوزاندم. خب مگر می‌شود با ۲۰ لیتر بنزین سالن ۷۰۰ نفری را آتش زد. این آقای تکبعلی زاده را من می‌شناختم. او یک آدم معتادی بود که ۱۰ متر راه می‌رفت زمین می‌خورد. تکبعلی زاده در اظهاراتش گفت من رفتم اول سینما سهیلا را آتش بزنم دیدم دوتا پاسبان دم در است؛ برگشتم رفتم سینما رکس؛ بلیت خریدم و رفتم داخل و آتش زدم.

او ضمن نامعقول خواندن این روایت می‌گوید: من همان موقع گفتم کدام عقلی قبول می‌کند که یک نفر با بیست لیتر بنزین برود داخل سینما؛ اولاً کنترل کننده بلیت کاری با او نداشته باشد. دوما برود داخل سینما بنزین را زمین بریزد؛ کبریت بزند؛ مردم هم با او کاری نداشته باشند؟ سوما آدم معتادی که ۱۰ قدم نمی‌توانست راه برود می‌گوید ایستادم تا همه بسوزند و بعد بیرون آمدم. این قصه همین الان یک قصه تخیلی است. این را به یک بچه هم بگویید می‌خندد.

این خبرنگار اهل آبادان درباره‌ی کسانی که به عنوان همدست تکبعلی زاده در دادگاه از آن‌ها یاد شده بود از جمله فرج بذرکار، یدالله زاغی و فلاح می‌گوید: کسانی هم بودند که سوختند هم نه پست و مقامی داشتند و نه آدم خاصی بودند. آدم‌های معمولی بودند که کسی هم نمی‌شناختشان.

چپ، راست، مذهبی و غیر مذهبی

خدری که تحقیقات گسترده‌ای درباره‌ی سینما رکس داشته درباره‌ی مسببین اصلی حادثه توضیح می‌دهد: به نظر من این کار یک تیم ارگانیزه شده است. چون نمی‌شود که عملیاتی با این دقت را یک نفر انجام دهد. این‌ها یک حداقل ۳۰ یا ۴۰ نفر بودند. چونکه این کار دقیق بود. این یک سناریو بود که این برنامه را چندین روزه با برنامه ریزی دقیق انجام دادند. با توجه به اینکه هم عوامل رژیم شاه نقش داشتند و هم سؤالات دیگری وجود دارد من می‌گویم بین چپ و راست و مذهبی و غیر مذهبی اتحادی بود؛ والا خود شهربانی هم به تنهایی می‌خواست این کار را بکند لو می‌رفت.

او در انتها این حادثه را یک راز همیشگی عنوان کرده و گفت: من از همان ۴۲ سال پیش در حال تحقیقم. اما هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌ام. ۵ نفر از خانواده جعفر سازش که از خبرنگاران روزنامه کیهان بود در این آتش سوزی از بین رفتند. او خیلی پیگیر این موضوع بود. حتی به خارج رفت. ولی او هم به من می‌گفت که همه چیز همچنان در هاله‌ای از ابهام است. دیگر هم نمی‌شود به نتیجه‌ای رسید. آدم‌هایی که می‌دانستند بعد از ۴۲ سال به رحمت خدا رفته‌اند. بعضی‌ها از ایران رفته‌اند.

منبع: روزیاتو

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین اخبار

کپی‌رایت ۲۰۲3, تمامی حقوق متعلق است به نقش فردا است @ طراحی شده در آتلیه نقش فردا