ممکن است گفته شود که در توالی همه آتسبسها در جنگهای مختلف، چنین وضعی معمول است؛ چون طرفها میخواهند با دست پر به استقبال آتش بس و احتمالا مذاکرات آتی بروند. اما صحنه جنگ میان اسرائیل و حزبالله از جنس دیگری است. ماهیت جنگ کنونی دو وجه «آرمانی-ایدئولوژیک» و «ژئوپلیتیک» دارد. همین مهم سبب میشود که خصومتهای جاری میان آنها به دور از حتی آنچه از مفهوم جنگ سرد میشناسیم، متفاوت باشد.
بنابراین جدا از اهمیت استقرار آتشبس، پایداری آن در ۶۰ روز آینده با تردید همراه خواهد بود به چند دلیل:
نخست؛ گفتمان حاکم بر ضرورت آتشبس بیش از آن که ناشی از انتخاب طرفها-به ویژه اسرائیل- باشد، به فشارهای بیرونی مربوط است. آتشبس کنونی را نه میانجیگری منصفانه دولتها، بلکه اراده مبتنی بر قدرت آنها رقم زده است.
دوم؛ مفاد آتشبس کنونی فاقد ایجاد فرصتهای منصفانه برای دو طرف جنگ است. در واقع دولت نتانیاهو میکوشد که متن توافق آتشبس به گونهای اعلام و اجرا شود که تأمین کننده منافع یکسویه اسرائیل بوده و چنین القا کند که «حق با قویتر» است.
سوم؛ قبول توافق برای آتشبس یک چیز است و توافق در اجرای آن چیز دیگر. اسرائیل پیش شرطهایی را برای قبول آتشبس مطرح میکند که از حالا آن را به شکنندگی اتاق شیشهای نزدیک کرده است.
چهارم؛ جنگ کنونی اسرائیل-حزبالله در هشتم اکتبر ۲۰۲۳ برخلاف جنگ سال ۲۰۰۶ میلادی در حمایت از حماس آغاز شد. حزبالله تا پیش از این، شرط قبول توقف جنگ با اسرائیل را استقرار آتش بس در غزه و پایان بخشی به جنایات اسرائیل در این قطعه از سرزمینهای فلسطینی اعلام کرده بود. حال استقرار آتشبس در مرزهای مشترک لبنان-اسرائیل بدون پایان یافتن جنگ و یا بدون استقرار آتشبس در غزه، نمیتواند تأمینکننده اهداف حزبالله در جنگی باشد که طی یکسال و اندی گذشته با تلفات و خسارتهای سنگین همراه بوده است.
اهمیت این موضوع از آن روست که ارتش اسرائیل در روزهای اخیر دور تازهای از حملات خود را علیه شهرهای غزه و مردمانش آغاز کرده است. این وضع اقدامی تحریکآمیز از سوی اسرائیل برای شکنندهکردن آتشبسی که قرار است با حزبالله برقرار کند. ترجیح نتانیاهو و کابینه ارتدوکس او ادامه جنگ است. اگر اکنون تن به قبول آتشبس داده، ملاحظاتی است که درباره موقعیت جهانی خود از یکسو و رابطهاش با دولت کنونی و آینده ایالات متحده دارد. اما در این ملاحظهگری از هیچ بهانهای برای شکستن آتشبس چشم پوشی نخواهد کرد.
پنجم؛ دولت نتانیاهو از سوی صهیونیستهای ارتدوکس به شدت زیر فشار است که یا از قبول آتشبس شانه خالی کند یا آن را به اندازهای شکننده نگه دارد که فرصت از سرگیری جنگ با حزبالله از دست نرود.
ششم؛ اصرار تلآویو بر نظارت مستقیم واشنگتن بر آتسبس و کیفیت استقرار نیروهای حافظ صلح در مرز مشترک اسرائیل-لبنان به رهبری ارتش ایالات متحده به این دلیل است که ارتش اسرائیل با دست باز بر شدت حملات خود در غزه بیافزاید. در این حال فرصتی برای ماجراجوییهای تازه در آن سوی مرزهای اسرائیل فراهم شود. تهدید عراق به حمله به زیر ساختها و تأسیسات و ترور رهبران گروههای مقاومت این کشور از جمله نیات تلآویو در کسب اطمینان از مرزهای شمالی خود است. در این صورت آیا آتش بس میتواند پایدار بماند؛ در حالی که همبستگی ایدئولوژیک محور مقاومت در گستره خاورمیانه، مانع تحمل ماجراجوییهای اسرائیل خواهد بود؟
هفتم؛ تلآویو و به ویژه ارتش اسرائیل به رغم جنایات گسترده در غزه و لبنان، نمیتوانند این واقعیت را انکار کنند که مقاومت علیه اشغالگری اسرائیل و آرمانخواهی برای آزادی فلسطین پایان گرفته است. هنوز تانکها و نظامیان اسرائیل در میان خرابههای غزه هدف آتش نیروهای حماس قرار دارند. همانگونه که شهرها و تأسیسات نظامی اسرائیل هدف موشک و راکتهای حزبالله هستند. همچنین هنوز ارتش اسرائیل برخلاف ادعای روزهای نخستین شروع جنگ با حماس، کمترین توفیق را در آزاد کردن اسرایش نزد این گروه داشته است. در واقع اصرارها برای استقرار آتش بس، بیشتر با هدف آزاد شدن اسرا انجام میشود تا نمایش ریاکارانه قدرتها در پایان دادن به جنایات اسرائیل علیه مردم فلسطین و لبنان.
هشتم؛ برخلاف اراده اسرائیل، حزبالله در حالی حاضر به قبول اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت شده که سلاحهای خود را نگه داشته و همچنان موقعیت خود را در ساختار سیاسی لبنان حفظ کرده است.
همه موارد بالا و موارد دیگری که از حوصله این سطور بیرون است، سبب میشود که در صورت استقرار آتش بس، آینده آن دچار تردید باشد. شمارش معکوس برای آتشبس شکننده آغاز شده است.